بسم الله الرحمن الرحیم

 

نام کتاب: صهیونیزم چه می خواهد؟

مولف: تئودور هرتزل

مترجم: بهرام محسن پور

حروف چینی و صفحه پردازی: سازمان کاوش

لیتوگرافی: رکسانا

چاپ تاریخ: 1360

تیراژ: 5000

 

مقدمه مترجم

هنگامی که پیروزی انقلاب شکوه مندمان را در جمع دانشجویان مسلمان مقیم پنسیلوانیای آمریکا جشن می گرفتیم، یکی از دانشجویان اردنی که شناخت دقیقی نسبت به مسایل فلسطین داشت و انقلاب اسلامی ایران را حامی حقوق پایمال شده مردم مستضعف فلسطین می دانست، کتابی درباره نقشه های صهیونیست ها به نگارنده داد تا آن را به فارسی ترجمه کرده و امت مسلمان ایران را اندکی بیشتر با نیات شیطانی صهیونیست ها آشنا سازد.

عنوان اصلی کتاب «پروتکل های جلسات زعمای صهیونیزم» نام دارد که نگارنده عنوان «صهیونیزم چه می خواهد» را برای ترجمه فارسی آن برگزیده است. به دلیل این که این کتاب خطوط اصلی سیاست های سلطه جویانه و نیز خط مشی های فرهنگی، اقتصادی، قضایی، اجتماعی و ... مکتب صهیونیزم را ترسیم می کند.

کتاب دارای 24 پروتکل است که هر پروتکل شامل چند بند شماره گذاری شده می باشد. اگرچه هر پروتکل ظاهرا موضوع مستقلی را از قبیل اقتصاد، سیاست و غیره مورد بحث قرار می دهد، معذالک تداخل موضوع نه تنها در پروتکل ها بلکه در مفاد و متن بندها نیز زیاد به چشم می خورد. به علاوه در سرتاسر پروتکل ها عبارات بی ربط، نامفهوم و سمبلیک فراوان دیده می شود که همین امر موجب دلزدگی خواننده و مانع ادامه مطالعه وی می گردد. اگر این عبارات به هنگام ترجمه حذف، جا به جا و یا در قالب عباراتی غیر از عبارات اصلی نقل می شدند، بدون شک فهم موضوع آسان تر و گیرایی کتاب بیشتر می شد. اما به خاطر رعایت امانت، از انجام این عمل خودداری شده است.

نکته دیگری که باید یادآور شد، این است که اگر خواننده بخواهد کتاب را روزنامه وار و سطحی بخواند، بی شک طرفی از این کار نخواهد بست. زیرا این کتاب شامل یک سلسله طرح و نقشه است که خط مشی صهیونیست ها را که حدود صد سال پیش تدوین گردیده است، در سراسر جهان مشخص می کند.

برای نمونه خط مشی صهیونیست ها آن بوده است که بر مطبوعات (رسانه های جمعی) سیاست و اقتصاد دنیا سلطه یابند تا بتوانند از این سه عامل در جهت رسیدن به هدف هایشان که همانا غلبه نهایی بر جهان است، کمک بگیرند. تسلط بر نهادهای فوق الذکر یعنی مطبوعات، سیاست و اقتصاد در کشور آمریکا تا آن جا که نگارنده اطلاع دارد، تقریبا در حال عملی شدن است و این موضوع اگرنه برای همه جهانیان، لااقل برای ایرانیان کاملا محسوس است. مثلا از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به بعد، رسانه های گروهی آمریکا به ویژه شبکه های تلویزیونی، شدیدترین حملات را علیه انقلاب ایران آغاز کرده و در عوض شاه معدوم را فردی مترقی و مخالف ارتجاع معرفی نموده اند.

همچنین به دنبال اشغال لانه جاسوسی آمریکا در تهران، جاکوب جاویتس سناتور صهیونیست آمریکایی و همپالگی هایش، رییس جمهور آمریکا را به حمله نظامی علیه ایران تشویق کردند و هم این فرد بود که کنگره آمریکا را واداشت تا اعضا کنگره، سیاست دولت ایران را مورد نکوهش قرار دهند. زیرا صهیونیست ها انقلاب اسلامی ایران را تهدیدی برای موجودیت اسراییل غاصب تلقی می کنند. به علاوه بانک داران صهیونیست آمریکایی علاوه بر این که با ثروت غارت شده مردم ایران – که به وسیله شاه معدوم به آمریکا انتقال داده شده است- داد و ستد می کنند، سرمایه های کشور های نفت خیز خاورمیانه را نیز تصاحب کرده اند.

لذا، انتظار دارد که خواننده محترم ضمن مطالعه بند بند پروتکل ها، اوضاع و احوال جهان را بررسی کرده  و در عین حال جنایات اسراییل غاصب را که خود تجلی واقعی صهیونیزم است، مورد ارزیابی قرار داده، تا دریابد که کدام نقشه از نقشه های شوم صهیونیست ها پیاده شده و کدام در حال پیاده شدن است.

بهرام-محسن پور

 

یادداشت موسسه انتشاراتی امت- پاکستان

(ناشر انگلیسی)

نسخه ای از برنامه های سری صهیونیست ها تحت عنوان "پروتکل های جلسات زعمای صهیونیزم" به دست یکی از پژوهشگران روسی به نام سرگی نیلوس افتاد که آن را در سال 1905 میلادی در روسیه شوروی منتشر کرد. ضمنا نسخه ای از متن روسی کتاب به موزه لندن انتقال یافت که تاریخ وصول آن را به موزه نشان می دهد. (تاریخ وصول 10 آگوست 1906 می باشد.)

ویکتور مارسدن که متن کتاب را از روسی به انگلیسی ترجمه کرده است، به عنوان خبرنگار در روسیه اقامت داشته، زبان روسی را به خوبی فراگرفته، با زنی روسی ازدواج کرده، در جریان انقلاب اکتبر در روسیه به سر برده و درباره انقلاب مقالاتی نوشته است. رژیم کرنسکی و جانشینان او انتشار کتاب را ممنوع کردند و مجازات دارندگان کتاب را اعدام اعلام نمودند و تمام نسخه هایی را که احتمال می رفت در سراسر روسیه موجود باشد، از بین بردند. همه این اقدامات نشان می دهد که رژیم بلشویکی روسیه با صهیونیست ها ساخت و باخت هایی داشته است. مارسدن در روسیه به زندان افتاد و پس از آزاد شدن از زندان، به او اجازه داده شد که به انگلستان برگردد. به هنگام بازگشت به انگلیس، با استفاده از متن روسی کتاب که در موزه لندن نگاه داری می شد، ترجمه کتاب را به زبان انگلیسی آغاز نمود. انتشار کتاب به سال 1920 میلادی، سر و صدای زیادی به پا کرد تا جایی که صهیونیست ها آن را جعلی اعلام کردند. اما انتشار اسناد دیگر به اصیل بودن پروتکل ها قوت بخشید.

اگر چه این کتاب از آن زمان تا کنون چندین بار ترجمه شده، معذالک کار مارسدن به سبب رعایت اسلوب نگارش و ترجمه، بیشتر مورد پسند واقع شده است. به علاوه هنری فورد در تحقیقات خود نشان می دهد که صهیونیست ها با فشارهای مالی فراوان که به دولت انگلیس وارد آوردند، این کشور را مجبور به صدور اعلامیه بالفور نمودند و نیز موجب شدند که پروژه راه آهن آمریکا در جنگ جهانی اول به پایان برسد.

وی همچنان می افزاید که صهیونیست ها باعث شدند که پای آمریکا به جنگ جهانی اول کشانده شود تا از این طریق بتوانند به هدف های خویش برسند. هنری فورد در کتاب مشهور خود به نام صهیونیم بین المللی تک تک پروتکل های جلسات را مورد بررسی قرار داده و با کمک شواهد بسیار نحوه اجرا و پیاده شدن اصول پروتکل ها و نقشه های اهریمنی صهیونیست ها را نشان داده است.

هنگامی که به حوادث جهان در گذشته نگاه می کنیم به خوبی می توانیم دریابیم که از آغاز قرن نوزدهم تاکنون آن چه بر جهان گذشته دقیقا همان چیزهایی است که قبلا در نقشه ها وپروتکل های اهریمنی صهیونیست ها مطرح شده است.

پس از تدوین پروتکل ها، بزرگترین نهضت صهیونیستی در جهان شکل گرفت و عظیم ترین بنیاد مالی تحت عنوان "اتحادیه کمک های مالی صهیونیست ها" به وجود آمد تا هدف های پروتکل ها هرچه بیشتر عملی شوند. صهیونیست ها در تمام کشور های جهان فعالیت دارند و با فشارهایی که به دولت ها وارد می آورند، باعث سقوط آن ها می گردند.

ناشر کتاب از کنگره جهانی اسلامی پاکستان که یک نسخه از متن انگلیسی کتاب را که پس از سال ها نگه داری در اختیار این موسسه گذاشته تا مجددا آن را منتشر سازد، قدردانی می نماید. لذا بر ما مسلمانان فرض است که پیشاپیش از توطئه ها و نقشه های شیطانی صهیونیزم و نیز از نفوذ روز افزون آن ها در چند دهه اخیر آگاه شویم و خود را برای مقابله با آن ها آماده سازیم.

ضمن انتشار پروتکل ها فرصت را غنیمت شمرده و اعلام می داریم که اسلام طرفدار صلح برای همه مردم جهان است و ما به عنوان مسلمان وظیفه داریم که اگر با توطئه هایی که صلح جهان را به خطر می اندازد، مواجه شویم، باید فورا توطئه را افشا کنیم. صبر و شکیبایی برای ما مسلمانان یک فریضه مذهبی است. به علاوه برای همه کیش ها و ادیان و فرهنگ ها احترام فوق العاده قایلیم. اما اگر گروهی از پیروان یک کیش خاص بخواهند عقیده نژادپرستی را رواج دهند و نقشه های اهریمنانه ای در سر بپرورانند، آن گاه وظیفه ماست که به افشای چنین نقشه هایی بپردازیم. لذا روح انسان دوستی ما را بر آن داشت که نقشه های حکمای صهیونیزم را در پیش روی دیگران بگذاریم.

موسسه انتشاراتی امت، کراچی- پاکستان

 

شبکه جهانی صهیونیست ها

 

هنری فورد در سال 1921 میلادی در راس یکی از سازمان های رسمی کمپانی موتورسازی فورد نتیجه تحقیقات خود را درباره شبکه جهانی صهیونیست ها به صورت جزواتی منتشر کرد که این جزوات بعدها به صورت کتابی انتشار یافت که ما چند بند از کتاب مذکور را در زیر می آوریم:

سالیانی بس دراز فعالیت های صهیونیست ها به سبب پنهان کاری و نیز انکار شدیدشان در پس پرده ابهام باقی ماند. ولی امروز بسیاری از حقایق منتشر شده است. هرتزل صهیونیست در سال 1896 میلادی می نویسد: "هنگامی که از نظر می افتیم کارگر انقلابی از آب در می آییم و سپس در ردیف افسران ارشد حزب انقلابی قرار می گیریم."

فعالیت های صهیونیست ها در دو جهت متمرکز گردیده است. از سویی کوشش برآن است که تمام دولت های غیرصهیونیستی جهان برانداخته شوند و از سویی دیگر تلاش می شود تا یک دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین تاسیس شود. صهیونیست ها درباره فلسطین سروصدای زیادی به راه انداخته اند. اما همه این سروصداها بهانه هایی برای اجرای یک نقشه استعماری است. نظریه سرزمین موعود تنها یک پوشش است که در پس آن هدف های دیگری قرار دارند. دسترسی به منابع معدنی و نفتی فراوان و نیز اجرای فعالیت های مخفیانه از جمله هدف هایی هستند که در پشت این نظریه پنهان گردیده اند.

صهیونیست ها که اقتصاد و سیاست جهان را زیر نفوذ دارند، در یک شبکه جهانی در هر مکانی و در هر زمانی چه در هنگام صلح و چه در موقع جنگ، با هم ملاقات می کنند و اعلام می دارند که غرض شان از این ملاقات ها صرفا یافتن راه حل هایی برای استقرار صهیونیست ها در فلسطین است.

 

پیشگفتار

مقدمه

اگرچه نیازی نیست که چیزی به عنوان مقدمه بر پروتکل ها نوشته شود، اما باید یادآور شد که جمع بندی و انتشار آن ها به صورت کتابی مستقل بوسیله سرگی نیلوس به سال 1905 میلادی در روسیه صورت گرفت. نسخه ای از کتاب در موزه لندن نگاه داری می شود که تاریخ وصول را به موزه نشان می دهد (10 آگوست 1906 میلادی). تقریبا تمام نسخه هایی که احتمال می رفت در روسیه موجود باشد، به وسیله رژیم کرنسکی و جانشین های او از بین برده شد و مجازات دارندگان کتاب، اعدام تعیین گردید. چنین سخت گیری هایی برای از بین بردن نسخه های کتاب، جای تردیدی در اصیل بودن آن باقی نمی گذارد. اما مجلات صهیونیستی ادعا می کنند که پروفسور سرگی نیلوس پروتکل های جعلی را برای اجرای مقاصد خویش گردآوری کرده است.

هنری فورد در مصاحبه ای که به تاریخ 17 فوریه 1921 میلادی با روزنامه "نیویورک تایم ورلد" داشته است، در مورد کار نیلوس چنین نظر می دهد:

"تنها نظری که من می توانم در مورد پروتکل ها بدهم این است که اگر چه 16 سال از انتشار پروتکل ها می گذرد، مع ذالک آن چه اکنون در جهان می گذرد، با متن پروتکل ها وفق می دهد."

 

واژه پروتکل:

هر سندی با یک مقدمه که شامل رئوس کلی مطالب است، شروع می شود و با یک نتیجه گیری که چکیده مباحث مطرح شده است، خاتمه می یابد. لذا واژه پروتکل به مفهوم مقدمه و موخره هر سندی است. ولی در این کتاب پروتکل به معنای چکیده و خلاصه مطالبی است که حکمای صهیونیست در نشست های خود طرح و بررسی کرده اند.

شیوخ و حکمای صهیونیست طی نشست ها و جلسات خود طرح فعالیت های قوم خود را که در طول تاریخ توسعه و تکامل یافته است، تصحیح و تدوین نموده اند.

علیرغم مخفی بودن برنامه های صهیونیست ها گاه به گاه قسمت هایی از طرح کار و فعالیت های آن ها برملا شده است. انتشار پروتکل ها نیز نمونه ای از این افشا شدن هاست. ادعای صهیونیست ها مبنی بر جعلی بودم پروتکل ها خود به معنای قبول اصیل بودن آن هاست.

احتمال زیادی می رود که پروتکل ها در سال 1897 هنگامی که نخستین کنگره صهیونیست ها در باسل سوییس به ریاست صهیونیست میانه رو تئودور هرتزل تشکیل شد، انتشار یا تجدید انتشار یافته باشند. اخیرا یک جلد از دفترچه خاطرات هرتزل انتشار یافته است و چند بند از این خاطرات نیز ترجمه و در تاریخچه صهیونیست ها به تاریخ 14 جولای 1922 ثبت گردیده است. هرزل در این خاطرات راجع به بازدیدی که به سال 1918 از انگلستان به عمل آورده است و نیز درباره ملاقاتش با سرهنگ گلداسمیت افسر ارتش انگلیسی که ظاهرا مسیحی ولی در باطن صهیونیست و ناسیونالیست بوده است، سخن می گوید. سرهنگ گلداسمیت در دیدارش با هرزل به او پیشنهاد می کند که بهترین راه برای حفظ تسلط صهیونیست ها بر انگلستان آن است که با بستن مالیات های سنگین به زمین ها، از اریستوکرات های انگلستان سلب مالکیت و نیز سلب قدرت سیاسی کند. هرزل این پیشنهاد را یک فکر عالی تلقی کرد و همان طور که خواهیم دید این نظریه در پروتکل شماره 6 گنجانده شده است.

مطالب بالا که از خاطرات هرزل استخراج شده است، وجود یک توطیه جهانی به وسیله صهیونیست ها و نیز اصیل بودن پروتکل ها را قویا تایید می کند. وانگهی هر خواننده و متفکری می تواند براساس تجربیات خویش و نیز به استناد وقایع تاریخی عصر حاضر، به اصیل بودن بندبند پروتکل ها پی ببرد.

لذا بر همگان است که این کتاب را بخوانند تا به محتوای این سند غیرانسانی وحشتناک پی ببرند و از نقشه های شوم صهیونیست ها آگاه شوند.

دکتر وایزمن رهبر فعلی نهضت صهیونیستی که جانشین هرزل می باشد، در ضیافتی که به مناسبت تودیع با "ربی" هرتز که در 6 اکتبر 1920 برپا شد، چنین گفت: "خداوند برای آن که قوم ما را از خطر نابودی حفظ کند، آن ها را در سرتاسر دنیا پراکنده ساخته است." غرض از نقل گفتار دکتر وایزمن در مورد پراکندگی صهیونیست ها در سرتاسر جهان آن است که گفته وی را با بند 8 از پروتکل شماره 11 کتاب مقایسه کنیم و سپس به یک نتیجه گیری کلی دست بزنیم. متن بند شماره 8 از پروتکل شماره 11 کتاب چنین است:

"ما صهیونیست ها برگزیده خداوند هستیم و پراکندگی مان در سرتاسر جهان از عنایات اوست. پراکندگی ما در چشم همگان نوعی ضعف به شمار می آید. در حالی که این خود برای ما نوعی قدرت است. زیرا ما اکنون در آستانه فرمانروایی بر سرتاسر جهان قرار گرفته ایم."

مطابقت میان گفتار دکتر وایزمن و بندی که در بالا ذکر شد، چند چیز را ثابت می کند:

 

  1. ثابت می کند که حکمای صهیونیست وجود دارند و دکتر وایزمن درباره وضع آنها اطلاعاتی دارد.
  2.  ثابت می کند که آرزوی صهیونیست ها برای دست یابی به سرزمین موعود و بنیاد نهادن کشورشان در فلسطین تنها یک پوشش است و فقط جزء ناچیزی از هدف های صهیونیست ها را تشکیل می دهد.
  3.  ثابت می کند که صهیونیست های جهان قصد ندارند که در فلسطین یا کشوری به خصوص برای همیشه اقامت کنند. آن ها در نظر دارند که در سال آینده(منظور سال 1921 یعنی یکسال بعد از انتشار کتاب به زبان انگلیسی است) به منظور عبادت در بیت المقدس(اورشلیم) گردهم آیند. ملاقات آن ها در اورشلیم به قصد عبادت بخش ناچیزی از هدف کلی گردهمایی آن هاست.
  4.  ثابت می کند که صهیونیست ها تهدیدی برای جهان به شمار می روند. لذا نژاد آریایی باید آن ها را برای همیشه در خارج از اروپا اسکان دهد.

 

 

حکمای صهیونیست چه کسانی هستند؟

شناخت حکمای صهیونیست راز سر به مهری است که هنوز باز نگردیده. آنها هیئت امناء(نمایندگان یهودی مجلس انگلستان) نیستند و نیز اسراییلی های هم پیمان که در پاریس اقامت دارند نمی باشند.

اما والتر رانتو که با احتمال زیاد یکی از رهبران آن ها می باشد، اطلاعاتی درباره آن ها به دست می دهد. وی در روزنامه "وینرفری پرس" به تاریخ 24 دسامبر 1912 چنین می نویسد:

"زعمای صهیونیست 300 نفرند که همگی یک دیگر را می شناسند و سرنوشت اروپا را تعیین می کنند و جانشین خود را از میان دوستان بسیار نزدیک خود تعیین می کنند."

اندکی قبل از نهضت 1848 صهیونیست ها، بنیامین دیزراییلی که نام حقیقی اش بنیامین اسراییلی است و به وسیله صهیونیست ها غسل تعمید داده شده است، در داستان کوتاهی که به سال 1844 میلادی منتشر کرد، می نویسد:

"دنیا به دست شخصیت هایی اداره می شود که در پشت پرده دست اندرکارند و همه این شخصیت ها صهیونیست هستند."

افشای چنین حقایقی مسیولیت بزرگی را به گردن مردم سفید پوست می گذارد تا در عقایدشان نسبت به قومی که ادعای برتری بر همه مردم جهان را دارند، تجدید نظر کنند.

 

یادداشت ها

دو واژه Agenture و Political شاید واژه های نامتداولی برای خواننده انگلیسی باشند و هر دو هم به صورت مترادف به کار برده شده اند.

کلمه Agenture (عامل) شاید یک واژه اصیل باشد و به معنای عوامل و سازمان هایی است که مولفین پروتکل ها آن را به کار برده اند. عامل ممکن است صهیونیست باشد یا غیرصهیونیست.

کلمه Political هر آن چه که به مسایل سیاسی ارتباط داشته باشد را در بر می گیرد.

 

ماری که سمبل و آرم صهیونیست ها است

پروتکل شماره 3 به ماری که سمبل صهیونیست ها است اشاره می کند. نیلوس در پیشگفتاری که به سال 1905 بر کتاب نوشت، اطلاعاتی به شرح زیر درباره مار به ما می دهد.

مطابق سوابق و اسرار صهیونیسم، سلیمان و سایر حکمای صهیونیست در 929 قبل از میلاد به این فکر افتادند که با روشی صلح آمیز بر جهام غلبه کنند. این طرح در طول سالیانی دراز مطالعه و بررسی شد و سرانجام جزییات طرح آماده گردید. حکمای بعدی تصمیم گرفتند که طرح غلبه بر جهان را به مرحله اجرا درآوردند. آنان ماری را به عنوان سمبل قوم اسراییل برگزیدند و موافقت کردند که رهبران قوم سر مار باشند. (نام رهبران برای همیشه حتی از خود صهیونیست ها هم مخفی مانده است) و بدن مار عامه صهیونیست ها هستند. مطابق این طرح مار به قلب ملت ها نفوذ پیدا می کند و شروع به بلعیدن دولت های غیرصهیونیست می نماید و در طول سفرش مسیری دایره وار طی می کند تا سرش مجددا به صهیون (اسراییل) برسد. وقتی گردش مار پایان یافت، یک حلقه به وجود می آید و تمام کشورهای اروپایی در حلقه مار محصور می شوند. قرار گرفتن اروپا در داخل حلقه به معنی محاصره کردن تمام دنیا است. در طول این سفر ملت ها از نظر اقتصادی مغلوب شده و سرانجام تسلیم صهیونیست ها می شوند.

زمانی مار به صهیون برمی گردد که حکومت های اروپایی کلا متلاشی شده باشند. نابودی آن ها از دو طریق میسر است. نخست از طریق بحران اقتصادی و دیگر از طریق سقوط ارزش های اخلاقی و معنوی که این یکی عمدتا به کمک زنان صهیونیست با ماسک فرانسوی و ایتالیایی انجام می گیرد.

اینک جند مرحله از سفر مار را در زیر نشان می دهیم: نخستین بار در سال 429 قبل از میلاد در عصر پریکلس مار به یونان رفت و باعث انحطاط یونان شد. در مرحله دوم به سال 69 قبل از میلاد، در زمان آگوستین دوم سفر نمود. بار سوم سفرش را در سال 1552 میلادی در عصر چارلز پنجم به مادرید آغاز کرد. طی سفر چهارم در سال 1790 در عصر لویی شانزدهم به فرانسه رفت. در پنجمین سفرش در سال 1814 به لندن مسافرت کرد(پس از سقوط ناپلئون). در ششمین سفرش در سال 1871 پس از جنگ فرانسه-پروس، به برلین رفت و بالاخره طی هفتمین سفرش به سن پطرزبورگ روان گشت.

حکومت تمام کشورهایی که مار بدان جاها سفر کرده، متزلزل گردیده است. حتی آلمان با تمام قدرت ظاهریش نتوانست از این تزلزل برکنار بماند. مسیر حرکت و سفرهای بعدی مار همان طور که پیکان ها روی نقشه نشان می دهد، مسکو، کیف و ادسا می باشد.

اکنون برای ما روشن شده است شهرهایی که مار قصد سفر بدان جاها را دارد، به مراکز فعالیت صهیونیست های کشمکش طلب مبدل می شوند. قسطنطنیه در روی نقشه آخرین نقطه ای است که مار قبل از رفتن به اورشلیم از آن جا می گذرد. (نقشه حرکت به قسطنطنیه سال ها قبل از نهضت جوانان ترک کشیده شد. و طراح واقعی نهضت جوانان ترک که به دست آتاترک صورت گرفت، صهیونیست ها بودند.)

مترجم انگلیسی برای واژه Goyim معادل انگلیسی Non-Jews یعنی غیریهودی برگزیده است (مترجم فارسی به منظور احتراز از ایجاد هرگونه سوءتفاهم، برای کلمه Non-Jews اصطلاح غیرصهیونیست را به کار برده است).

 

پروتکل شماره 1

می خواهیم فارغ از هرگونه لفاظی و عبارت پردازی و تنها از طریق مقایسه و استنتاج حقایق محیط اطرافمان را مورد بررسی و مداقه قرار دهیم.

1                    می خواهیم سیستمی را که ما در آن زندگی می کنیم از دو نقطه نظر یعنی از نظر صهیونیست ها و از نظر غیر صهیونیست ها مورد ارزیابی قرار دهیم.

2                    شمار انسان هایی که دارای غریزه بد و شیطانی هستند بر شمار کسانی که دارای غرایز خوب هستند، پیشی می گیرد. لذا، برای آن که بتوان بر انسان ها حکومت کرد، باید به اعمال زور خشونت و ترور توسل جست. هر انسانی می خواهد دیکتاتور بشود، زور بگوید و اگر بتواند رفاه و خوشبختی مردم را فدای خواسته ها و آمال خود گرداند.

3                    اما چه عواملی این حیوان درنده که اسمش را انسان گذاشته اند را از خشونت باز می دارد؟

4                    از زمانی که حیات اجتماعی آدمیان آغاز گشت، فشارها، رفتارهای ظالمانه و حیوان صفتانه ای  از سوی فرمانروایان باعث شد که توده های مردم تحت سلطه درآیند و مطیع فرمانروایان خود شوند. آنگاه با وضع قوانینی که همان چهره تغییر یافته تهدید و زور هستند، آدمیان به زیر سلطه درآمدند و من در این جا می خواهم بگویم که طبق قانون طبیعت، "حق" یعنی اعمال زور و فشار.

5                    آزادی سیاسی تنها یک نظریه است نه یک واقعیت. لذا آدمی باید بداند که چگونه از واژه آزادی سیاسی برای فریب توده ها استفاده کند و سپس آن را برای در هم شکستن قدرت حزب حاکم به کار گیرد. البته اگر حزب حاکم  قیلا خود از چنین شیوه ای برای دستیابی به قدرت استفاده کرده باشد، بهتر می توان همین شیوه را در مورد او به کار برد. به کمک واژه به اصطلاح آزادی می توان پایه های حزب حاکم را سست و لرزان ساخت  و بی اعتباریش را به توده مردم نشان داد. از آن جا که توده ناآگاه نمی تواند حتی یک روز هم بدون راهنما و رهبر هدف هایش را خود رهبری نماید، لذا به آسانی رهبری حزب جدید را می پذیرد و بدین سان رژیم قدیم جای خود را به رژیم جدید می دهد.

6                   هنگامی که ما به قدرت رسیدیم، یعنی قدرت را از چنگ فروانروایانی که با استفاده از واژه آزادی بر مردم حکومت می کنند، خارج ساختیم، طلا جای قدرت را خواهد گرفت. بنیاد نهادن حکومت بر اساس آزادی غیر ممکن است. زیرا کسی نمی تواند آزادی را در متعارف و متعادل ترین نوع آن بکارگیرد. اگر صرفا برای مدت کوتاهی مردم را در اداره امور خویش آزاد بگذاریم تا هرکس فرمانروای خویش بشود، دیری نخواهد پایید که انسجام امور از هم گسیخته می شود و مردم دست به کشتار همدیگر می زنند و از دولت چیزی جز تلی خاکستر به جای نخواهد ماند.

7              خواه دولت ها در اثر ضعف داخلی متلاشی شوند و خواه در اثر چیرگی دشمنان خارجی از بین بروند، سرانجام زیر نفوذ ما قرار خواهند گرفت. زیرا سرمایه که به مثابه ریسمان محکمی است، در دست ماست. دولت هایی که به این ریسمان محکم چنگ نمی زنند، سقوطشان حتمی خواهد بود.

8              آن هایی که آزادمندانه می اندیشند، ممکن است به سیاستی که ما در بالا خطوط آن را ترسیم کردیم، ایراد بگیرند و آن را غیر اخلاقی تلقی کنند. ولی در پاسخ ایراد آن ها ما این سوال را مطرح می کنیم: اگر هر دولتی دو نوع دشمن داشته باشد و برای از بین بردن دشمن خارجی به او اجازه داده شود که برای نابودی دشمن از هر روشی استفاده کند، یعنی مثلا دشمن را غافلگیر کرده و شبانه به اردوگاه او بزند و او را درهم بکوبد آنگاه این روش را عملی غیراخلاقی می نامید؟ به همین قیاس نابودی دولت های حاضر به دست ما که مخرب رفاه عمومی هستند عملی غیراخلاقی تلقی می شود؟

9                   آیا آدم معقولی پیدا می شود که فکر کند می توان از طریق بحث و استدلال با مردم عامی که قدرت استدلالشان سطحی است، کنار آمد؟ کنار آمدن با توده مردم فقط با دست گذاشتن روی عواطف و اعتقادات آن ها مقدور و ممکن است. اگر بخواهیم با این دسته از مردم که فهم سیاسی ندارند، از طریق استدلال و بحث کنار بیاییم، جز آن که تخم هرج و مرج را بپاشیم کار دیگری نمی توانیم بکنیم.

10             میان سیاست و اخلاق هیچ گونه وجه اشتراکی نیست. فرمانروایی که متکی به اخلاق باشد، نمی تواند سیایت مداری کارکشته و ماهر از آب درآید و نتیجتا پایه های قدرت سیاسی او متزلزل خواهد گشت. آن هایی که می خواهند گام در وادی سیاست بگذارند، باید هم نیرنگ باز باشند و هم بتوانند دیگران را متقاعد کنند. صفاتی چون درست کاری و راست گویی خطری بزرگ برای سیاست به شمار می روند. زیرا چنین صفاتی شدیدتر از هر دشمنی، فرمانروا را از اریکه حکمرانی به زیر می کشند. البته فرمانروایان جوامع غیر صهیونیست باید چنین صفاتی را دارا باشند تا هر چه زودتر از پای درآیند و تسلیم ما شوند.)حاکمانی که تسلیم ما نیستند بهتر است با اخلاق باشند تا آنها را ساقط کنیم) ولی در نظام صهیونیستی جوامع صهیونیستی، قیودات اخلاقی نباید وجود داشته باشند.

11             به اعتقاد ما حق یعنی اعمال زور. واژه حق واژه ای ذهنی است که به هیچ وجه جنبه عینیت به خود نمی گیرد. در نظام سیاسی ما حق این چنین تعبیر می شود: هر آن چه که می خواهم به من بده زیرا من از تو قوی ترم. نیازی نیست که ثابت کنم حق از آن کیست.

12             حق از کجا شروع می شود و به کجا ختم می شود؟

13             در هر دولتی که قدرت به طور نامطلوبی سازمان یافته باشد، قوانین و مقررات اعتبارشان را از دست داده، دستخوش طوفان حوادث می شوند و سرانجام لیبرالیسم پدید می آید. طبق قانون حکومت اقویا، باید تمام مقررات و قوانین را متلاشی سازیم و برای آن هایی که داوطلبانه از لیبرالیسم دست کشیده اند و تسلیم ما شده اند، منجی شویم.

14             در شرایط کنونی که تمام قدرت های جهان دارای پایه های لرزانی هستند، قدرت سیاسی ما دارای پایه های استواری است. زیرا وجود آن محسوس نیست. زمانی قدرت ما تجلی خواهد کرد که هیچ گونه خطری آن را تهدید نکند.

15             قدرت های سیاسی جهان به سبب اعمال لیبرالیسم دچار مشکلات شدیدی هستند. وظیفه ما این است که فارغ از این گونه مشکلات به فکر پی ریزی حکومت آینده خود باشیم. ما باید در طرح های خود بیشتر به ضروریات فکر کنیم تا به اخلاقیات و بیشتر به هدف ها توجه داشته باشیم تا به وسیله ها.

16             اکنون طرحی در پیش روی داریم که خطوط اصلی سیاست آینده مان را می خواهیم از متن آن استخراج کنیم. این طرح به ذکر عواملی که حاصل چند قرن اندیشه و کار آدمی را به هدر داده اند، می پردازد. لذا ما نمی توانیم نقش این عوامل را نادیده بگیریم.

17             برای آن که سیاست مداران عملکرد رضایت بخشی داشته باشند، نخست باید توده مردم را بشناسیم و به سستی اندیشه، عدم درک و عدم توجه آن ها به رفاه خویش پی ببریم. باید بدانیم که قدرت توده مردم قدرتی نامعقول است. کسی که از احوال توده مردم اطاعی ندارد، نمی تواند آن ها را اداره کند. و نیز کسی که دانش سیاسی نداشته باشد، حتی اگر خیلی هم تیزهوش باشد نمی تواند توده ناآگاه را رهبری کند و سرانجام جامعه را به پرتگاه سقوط سوق می دهد.

18             تنها کسانی که از همان اوان خردسالی برای رهبری تربیت می شوند، می توانند به مفهوم کلماتی که از الفبای سیاست تشکیل شده اند، پی ببرند.

19             اگر افرادی را که از دانش سیاسی بهره ای ندارند، بر سر کار آوریم، دیری نمی پاید که بر اثر اختلاف میان احزاب، قدرت را از دست داده سقوط می کنند. آیا می توان اداره امور یک جامعه را با افرادی که صرفا به منافع خود توجه دارند و هنگام رسیدگی به امور، به منافع خویش فکر می کنند محول کرد؟ آیا این گونه افراد می توانند از خود در برابر دشمن دفاع کنند؟ اگر تصور کنیم که در میان توده مردم کسانی یافت می شوند که توانایی اداره امور جامعه را دارند، در آن صورت هماهنگی امور سیاسی را برهم زده ایم  و اجرای برنامه ها را دشوار ساخته ایم.

20             تنها به یاری یک فرمانروای مستبد و سختگیر می توانیم طرح هایی را که در پیش داریم به مرحله اجرا درآوریم و میان دستگاه های مختلف دولت که به مثابه یک ماشین عمل می کنند، نوعی هماهنگی برقرار کنیم. لذا می توان چنین نتیجه گرفت که مناسب ترین نوع حکومت برای یک کشور، حکومتی است که در آن قدرت به یک نفر تفویض شود. بدون وجود یک حکومت مطلقه مستبد، تمدن نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. و این تمدن تنها به وسیله رهبران و نخبه ها بارور می شود نه به وسیله توده های ناآگاه. توده مردم وحشی است و توحش خود را در هر موقعیتی نشان می دهد. هنگامی که توده ها آزادی به دست آورند آزادی به صورت هرج و مرج که خود اوج توحش است جلوه گر می شود.

21             اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه های سکرآور، مشکلی است که پس از اعطای آزادی در میان غیرصهیونیست ها رواج پیدا می کند. بر ما صهیونیست ها لازم است که در چنین مسیری گام برنداریم. مردم غیرصهیونیست از همان جوانی به وسیله عوامل ما بی بند و بار و بدون اخلاق به بار می آیند. عوامل ما عبارتند از معلم سرخانه، خدمت کاران، منشی ها و زنانی که در خانه های ما ثروت مندان بچه داری می کنند. به کمک زنان صهیونیست مردان غیرصهیونیست را در عشرتکده ها و محل های عیاشی به فساد اخلاقی می کشانیم و آن ها را از جاده عفت و پاکدامنی منحرف می سازیم. من این جامعه را که به دست زنان به فساد کشیده می شود، «جامعه زنان(society Ladies)» نام می نهم زیرا در فساد و تجمل پرستی دنباله رو دیگران اند.

22             دولت ما به جای آنکه ترس از جنگ را در مردم ایجاد کند، از طریق اعدام های ظاهرا قانونی مخالفان را از سر راه بر می دارد و با ایجاد چنین ترسی مردم را خود به خود وادار به تسلیم می کند. زیرا بی رحمی و سنگدلی در مجازات موجب ثبوت و استحکام دولت است. به نام انجام وظیفه و با اعمال مجازات های شدید و بی رحمانه می توانیم دولت ها را هم وادار کنیم که بدون قید و شرط تسلیم شوند.

23             منطق ما زورگویی و متقاعد کردن است. در مسایل سیاسی تنها زور است که پیروز می شود به ویژه اگر رهبران سیاسی بتوانند آن را مخفیانه اعمال کنند. اگر فرمانروایی نمی خواهد تسلیم دیگران شود، باید با خشونت و نیرنگ به متقاعد کردن دیگران که از اساسی ترین اصول حکومت هستند، متوسل شود. تا زمانی که غیرصهیونیست ها مانع رسیدن ما به هدف هایمان باشند باید فساد و خیانت و رشوه خواری را رواج دهیم. اگر چپاول کردن اموال مردم منجر به تسلیم شدن آن ها در برابر حکومت بشود، نباید در انجام این کار تردیدی به خود راه دهیم.

24             اگر به تاریخ گذشته نگاهی بیفکنیم، درمی یابیم که ما نخستین قومی بوده ایم که ندای آزادی، برابری و برادری را سرداده ایم. این کلمات بعدا به وسیله مردم غیرصهیونیست احمقانه و طوطی وار تکرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند و آزادی را که در برابر فشارهای توده های ناآگاه چون سد محکمی بود، از بین بردند. خردمندان غیرصهیونیست نمی توانستند خود را از مطلق گرایی و ذهنیت و عالم تجرد بیرون آورند  و وقعیات را مورد قبول قرار دهند. آن ها هیچ گاه متوجه تضاد موجود میان آن چه می گویند و آن چه عمل می کنند،  نمی شوند. آن ها متوجه نمی شوند که افراد دارای استعدادها، قابلیت ها و شخصیت های متفاوتی هستند. آن ها باور نمی دارند که توده مردم کور و ناآگاه است. آن ها باور نمی دارند کسی که از میان توده مردم برخیزد نمی تواند رهبر شود. آنان نمی پذیرند که استعداد رهبری در میان یک تبار از پدر به فرزند منتقل می شود. آنان با ندیده گرفتن چنین حقایقی برخلاف موازین طبیعت گام برداشتند و ما می بینیم  که مساله ارثی بودن رهبری، به دست فراموشی سپرده شده و همین امر هم باعث شده است که ما روز به روز به موفقیت نزدیک تر شویم.

25             اشاعه کلماتی چون آزادی، برابری و برادری در چهار گوشه دنیا به ما نسبت داده می شود. ما باید از عوامل مان که ناآگاهانه پرچم مان را با شور و شوق فراوان برافراشته اند، سپاس گزار باشیم. می دانیم که کلمات مذکور در طول تاریخ همچون آفتی رفاه، صلح، آرامش، همکاری و اساس حکومت غیرصهیونیست ها را نابود کرده اند. البته بعدا یادآور خواهیم شد که عوامل دست نشانده ما چگونه به پیروزی نهایی ما کمک خواهند کرد یا این امکان را می دهند که ورق برنده به دست ما بیفتد. معنای این کلام آن است که در آینده خواهیم توانست هر نوع امتیازی را از جمله اریستوکراسی جوامع غیرصهیونیست را که چون سدی در برابر پیروزیمان قرار دارد، نابود کنیم و بر خرابه های اریستوکراسی غیرصهیونیست ها، اریستوکراسی خود را که مبتنی بر ثروت و رهبری افراد تحصیل کرده است، بنا نهیم. باز یادآور می شوم که دانش و ثروت دو شرط اساسی برای تشکیل این اریستوکراسی هستند.

26             اگر در رابطه هایمان دست روی حساس ترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم، خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید و این اعصاب حساس ذهن آدمی عبارتند از زراندوزی، مال پرستی و تنوع طلبی در ارضای نیازهای مادی. هر یک از این خواسته ها به تنهایی می تواند آدمی را تسلیم ما بکند.

27             مجرد و ذهنی بودن مساله آزادی به ما کمک می کند که به توده های مردم در سراسر دنیا بفهمانیم که دولت هایشان فقط ناظر خرج ثروت های مردم هستند و می توان دولت ها را مانند دستکش های کهنه زود به زود عوض کرد.

28             از آن جا که تغییر دادن رهبرهای ممالک جهان مقدور و میسر می باشد و از آن جا که ما می توانیم نقش بسیار مهمی در این گونه تغییر و تحولات داشته باشیم لذا برایمان آسان خواهد بود که اختیار انتصاب و انتخاب رهبران جهان را به دست گیریم.

 

پـــــروتـــــکـــــل 2

  1. تا آن جا که مقدورمان باشد، باید از بروز جنگی که به سود ناحیه ای خاص منجر شود، جلوگیری کنیم. آن گاه جنگ را به صحنه اقتصاد می کشانیم تا طرفین متخاصم به خوبی تسلط همه جانبه ما را دریافته و تسلیم عوامل بین المللی ما شوند. حقوقی به نام حقوق بین الملل وضع خواهیم کرد که جایگزین حقوق ملی کشور ها شده و ناظر بر روابط بین الملل باشد، همان گونه که قوانین حقوقی یک کشور بر روابط افراد آن کشور نظارت دارد.
  2.  اطاعت بی چون و چرا از مهم ترین شرایطی است که ما برای انتخاب مدیران درنظر می گیریم و هیچ ضرورتی ندارد که آن ها در زمینه مدیریت تحصیلات و اطلاعاتی داشته باشند. این گونه مدیران هم چون مهره شطرنج در دست مشاوران و متخصصانی خواهند بود که ما از کودکی آن ها را برای اداره امور جهان تربیت خواهیم کرد. همان طوری که نیک می دانید این گونه مشاوران را طوری تربیت می کنیم که برای احراز مقاماتی که به آن ها محول می شود، واجد شرایط باشند. به علاوه آن ها را در زمینه امور سیاسی، تاریخ و تحلیل وقایع،  آموزش می دهیم. می دانیم که غیرصهیونیست ها نمی توانند وقایع تاریخی و مشاهدات خود را بدون پیش داوری تحلیل کرده و از این تحلیل ها نتیجه عملی بگیرند و یافته ها را راهنمای عمل خویش قرار دهند. بنابراین ضرورتی ندارد که ما به آن ها اهمیت بدهیم. بگذار که سرگرم شوند و عمری را در آرزو و امید به سر ببرند و به خاطرات گذشته خویش دل خوش نمایند. بگذار خود را با اصولی که ما به نام علم(تئوری) به آن ها دیکته کرده ایم سرگرم کنند. با توجه به این هدف ما به یاری مطبوعات(رسانه های گروهی) اعتماد غیرصهیونیست ها را به صحت این تئوری ها جلب می کنیم. روشنفکران غیرصهیونیست علوم را به طور مجزا از هم مورد تحقیق قرار می دهند و بی آن که خود متوجه باشند، اطلاعات فراوان و نتایج گران بهایی را فراهم می آورند ولی آن ها را در متن عمل پیاده نمی کنند. اما عوامل ما اطلاعات به دست آمده از این گونه تحقیقات را با هم تلفیق و ترکیب کرده تا به یک کل دست یابند و فکر خود را در جهت خواست های ما پرورش دهند.
  3. فکر نکنید آن چه که در بالا گفته شد تنها یک حرف است. دقت کنید که ما چگونه موفق شدیم داروینیسم، مارکسیسم و نیچه ایسم را بال و پر بدهیم. صهیونیست ها باید به سادگی به اهمیت نقش ویرانگر نظریه های بالا روی ذهن و اندیشه غیرصهیونیست ها پی ببرند.
  4.  برای آن که در مسایل سیاسی دچار لغزش و اشتباه نشویم باید به طرز تفکر، تمایلات و خصوصیات ملل مختلف توجه دقیق داشته باشیم. به عبارت دیگر سیستم ما به مثابه ماشین بزرگی است که اجزای آن به مقیاس وسیعی متناسب با خلق و خوی، آداب و رفتار مردمی است که در جهت هدف هایمان گام برمی دارند، کار می کنند. لذا برای آن که با شکست مواجه نشویم، باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم.
  5. می دانیم که ممالک جهان از مطبوعات به عنوان وسیله هایی برای هدایت فکر مردم در جهت دلخواه شان استفاده می کنند. لذا برای آن که بتوانیم از مطبوعات در جهت خواسته های خود استفاده کنیم، باید در بین مردم نارضایتی ایجاد نماییم و سپس از طریق مطبوعات نارضایی ها را منعکس سازیم. می دانیم که آزادی بیان تنها از طریق آزادی عمل تضمین می شود، اما مردم غیرصهیونیست نمی دانند چگونه از مطبوعات استفاده کنند. خوشبختانه این وسیله(رسانه) به دست ما افتاده است و ما می توانیم از طریق مطبوعات اعمال نفوذ کنیم. جای بسی خوشبختی است که ما علاوه بر مطبوعات طلا را هم در اختیار داریم. ولی باید یادآور شد که ما این دو عامل را با از خودگذشتگی فراوان و از میان اقیانوسی از خون و اشک به دست آورده ایم و برای دست یابی به آن ها قربانیان فراوانی داده ایم. البته هر قربانی ای که ما می دهیم، از نظر خداوند با هزار قربانی غیر صهیونیست برابر است.

 

پروتکل شماره 3

  1. می خواهم اعلام کنم که تا رسیدن به هدف هایمان فاصله چندانی نداریم. اگر چند قدمی را که در پیش داریم طی کنیم، سر و دُم ماری که سمبل قوم ماست به هم وصل خواهد شد و حلقه ای کامل به وجود می آید. معنای کامل شدن حلقه آن است که تمام کشور های اروپایی درون حلقه محصور خواهند شد و تحت نفوذمان قرار خواهند گرفت.
  2.  موازین قانونی کشور های جهان به زودی در هم خواهد شکست. زیرا ما از همان آغاز تاسیس، آنها را با نوعی عدم تعادل ایجاد کرده ایم و به سبب همین عدم تعادل شروع به نوسان می کنند و سرانجام محوری را که به دورش می چرخند فرسوده می سازند. غیرصهیونیست می پندارند که معیارهای قانونی شان از تعادل و ثبوتی همیشگی برخوردار است، اما نمی دانند که روزی با عدم تعادل موازین قانونی خود مواجه می شوند. در این گونه جوامع رهبر چون محوری است که به وسیله درباریان احاطه شده و درباریان آنقدر بر او می شورند تا سرانجام او را از پای درآورند. به عبارت دیگر، رهبر از مردمی که مایه قدرتش هستند، فاصله می گیرد و نمی تواند با آن هایی که به دنبال کسب قدرت هستند، مقابله کند و نتیجتا مغلوب می شود. البته این ما هستیم که میان رهبر و توده مردم شکاف عمیقی ایجاد کرده ایم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را چون کور و عصا از هم جدا ساخته ایم.
  3. برای آن که قدرت طلبان جهان پس از دست یابی به قدرت نتوانند از آن به نحو مطلوبی استفاده کنند، ما از پیش تدابیر ویژه ای اندیشیده ایم. نخست آن که تمایلات قدرت طلبان را از آزادی خواهی، معطوف و متوجه استقلال طلبی می کنیم.  دوم آن که احزاب گوناگون را به وجود می آوریم و آن ها را رودرروی هم قرار می دهیم. سوم آن که از به وجو آمون قدرت های بزرگ جلوگیری می کنیم و وضعی پیش می آوریم که دست یابی به قدرت برای هرکسی هدف بشود. سرانجام دولت ها را به صورت صحنه مبارزات گلادیاتوری در می آوریم تا ستیزه و جدال بر سر مسایل مبهم و پیچیده همچنان ادامه یابد و بی نظمی و گسیختگی همه جهان را فراگیرد.
  4.  سخنان بیهوده، پوچ، پوشالی و بی پایان یه صورت نطق، مباحثه و گفت و گو وقت دیوانیان و مجلس نشینان و هیات مدیره ها را ضایع کرده است. روزنامه نگاران خیلی بی پروا به پروپای مقامات اجرایی دولت ها پیچیده اند. موسسه ها و سازمان ها تیزی دشته سواستفاده از قدرت را روی گردن خویش احساس می کنند. به زودی همه چیز در اثر یورش دیوانه وار توده ها منفجر و به آسمان پرتاب خواهد شد. 
  5. زنجیری که انسان ها را به دام و تله فقر می بندد، به مراتب محکم تر از زنجیر بردگی است. به بیان دیگر، از زیر یوغ بردگی می توان به خوبی آزاد شد ولی رهایی از زیر یوغ بینوایی و فقر بسیار دشوار است. ما در قانون اساسی خود حق رفاه مادی توده ها را در حقیقت به صورتی خیالی اما در ظاهر به صورتی واقعی گنجانده ایم و هرگز هم به این حق جامه عمل نمی پوشانیم. اگر قرار شود که هر فرد حق گفتن هر حرفی را داشته باشد، اگر قرار شود که هر روزنامه نویسی حق نوشتن هر مطلبی را اعم از خوب و بد پیدا کند، اگر هر کارگر زحمتکش و پرولتری که دست تقدیر او را به کار وابسته کرده است از لحاظ اقتصادی خودکفا باشد و نیز اگر بداند که قانون اساسی منافع اش را تضمین نمی کند، فردا برای انتخاب نمایندگان به پای صندوق رای نمی رود و به نمایندگان که در واقع دست نشانده ما هستند، رای نمی دهند. برای آن که چنین وضعی پیش نیاید، بسیاری از اصولی که رفاه اقتصادی او را تضمین می کنند از متن قانون حذف می کنیم و در عوض فقط به او حق اعتصاب اعطا می کنیم تا از این طریق وابستگی اش به رفقای هم مسلکش و نیز شرایطی که کارفرمایش بر او تحمیل می کند، بیشتر شود.
  6. نابودی اریستوکراسی بنا به راهنمایی ما و به وسیله عوامل مان صورت گرفت. ولی با نابودی اریستوکراسی داستان پایان نیافت و این بار پول پرستان به شیوه دیگر دام خود را بر سر راه مردم پهن کردند و همان طور که امروز می بینیم پول پرستان یوغ استثمار خود را بر گردن کارگران نهاده اند و آن ها را شدیدا به اسارت گرفته اند.
  7. ما بر روی صحنه نقش حامی کارگر را بازی می کنیم و بدین سان زیر شعار، همکاری، برابری و تحت شعار اشتراک مساعی جهانی و نیز مطابق اصول فراماسونری خویش، کارگران را به صف نیرو های جنگ جوی خویش یعنی سوسیالیزم و انارشیسم و کمونیزم می کشانیم. اریستوکراسی از حمایت قانون برخوردار بود و از کار و دست رنج زحمت کشان ارتزاق می کرد. به همین لحاظ به خاطر حفظ منافع اش همواره به تغذیه و سلامت  کارگران توجه خاصی داشت و می خواست که کارگر سالم و نیرومند باشد تا بهتر و بیشتر از او بهره کشی کند. اما موضع ما درست مخالف این نظریه است. ما به مرگ و میر و کشتار غیرصهیونیست ها فکر می کنیم. به عبارت دیگر، قدرت ما در گرو کاهش مستمر مواد غذایی و ضعف جسمی کارگر می باشد. زیرا از این طریق می توانیم کارگر را به اسارت خود درآوریم تا او را در اختیار داشته باشیم و نتواند علیه خواست های ما اقدام بکند. تسلطی که از طریق ایحاد گرسنگی بر کارگران به دست می آید، به مراتب مطمئن تر از تسلطی است که اریستوکراسی به مدد قانون و شاه کسب کرده بود.
  8. در میان توده مردم حسد، نفرت و زیاده خواهی ایجاد می کنیم تا از خشم مردم استفاده کرده و همه موانعی را که بر سر راه مان قرار دارد با دست های آن ها ریشه کن سازیم.
  9. هنگامی که زمان موعود فرا رسید و منجی عالم بشریت(سلطانی از قوم یهود) بر اریکه سلطنت جلوس کرد و تاج شاهی بر سر نهاد، با دست های توده مردم همه موانعی را که بر سر راه حکومت جهانگیرش قرار دارند، بر می داریم.
  10. غیرصهیونیست ها عادت به فکر کردن را از دست داده اند مگر آن که متخصصان ما به آن ها آگاهی بدهند. بنابراین آن ها قدرت تشخیص و درک برنامه هایی که ما برای رسیدن به حکومت جهانی در پیش داریم، ندارند. لذا بر ماست که در مدارس دولتی اطلاعات و دانش های پایه ای چون تشریح خصوصیات روحی(روان شناسی) و حیات اجتماعی(جامعه شناسی) به آنان بیاموزیم و به مدد این گونه اطلاعات به آن ها بقبولانیم که افراد از لحاظ قابلیت ها و استعدادها یکسان نیستند و از لحاظ سلیقه ها و هدف های زندگی با هم اختلاف دارند. پذیرفتن اصل اختلافات فردی تقسیم کار را به تناسب استعدادها ایجاب می کند. وقتی که انسان ها بر اساس اصل تقسیم کار طبقه بندی شدند، خود به خود جامعه طبقاتی به وجود می آید و بدین سان افراد می پذیرند که همه طبقات در برابر قانون یکسان نیستند. پس از این که چنین اطلاعاتی به خورد آنان دادیم با رغبت تسلیم ما می شوند و هر نوع شغلی را که به آن ها دادیم قبول می کنند. از سوی دیگر، چنین نظام تربیتی ای انسان ها را وامی دارد که هر نوع نوشته ای را و یا هرگونه سخنی را کورکورانه و بدون چون و چرا بپذیرند. همچنین به سبب درک صغیرشان از امور، می توان نفرت آن ها را در هر شرایطی و هر موقع که لازم باشد برانگیخت.
  11. وجود بحران اقتصادی نفرت غیرصهیونیست ها را افزایش می دهد و صنعت را دچار رکود می سازد. در این هنگام ما می توانیم به مدد عملیات مخفیانه و نیز به یاری طلا که قبلا آن را به دست آورده ایم، آتش بحران اقتصادی را شعله ورتر سازیم و کارگران را در سراسر اروپا به خیابان ها بریزیم. توده مردم به سبب ناآگاهی هایشان و نیز به سبب وجود بذر حسدی که ما در همان آغاز کودکی در ذهنشان کاشته ایم، آماده می گردند که خون کارفرمایان را بریزند و اموال آن ها را به غارت ببرند.
  12. ما در این میان سالم خواهیم ماند واموال مان به یغما نخواهد رفت زیرا از زمان شروع حادثه به خوبی آگاهیم و می توانیم به موقع برای حفظ خویش تدابیری بیندیشیم.
  13. نشان دادیم که چگونه با گذشت زمان غیرصهیونیست ها تسلیم حکومت ما خواهند شد زیرا به خوبی می دانیم که چه موقع باید آزادی و آزادی خواهی را از تمام موسسات ریشه کن سازیم.
  14. هنگامی که توده مردم می بینند که تمام امتیاز ها زیر عنوان آزادی به آن ها اعطا می شود، تصور می کنند که می توانند رهبری جهان را به دست گیرند. ولی به زودی خود را به راهنمایی ما نیازمند می بینند و دو دستی قدرت را در اختیار ما می گذارند و رهبری تام الاختیار امور را به دست ما می سپارند. اگر انقلاب فرانسه را به یاد آوریم، در می یابیم که عنوان و لقب کبیر را ما به آن داده ایم، مقدمات آن را ما فراهم کردیم و خلاصه آن که طراحی آن را ما به عهده گرفتیم.
  15. از دیرباز تاکنون ما بشر را از قید و بندهای فراوانی رهایی بخشیده ایم و در آینده نیز او را راهنما خواهیم شد تا سرانجام در برابر پادشاهی که خون قوم بنی اسراییل در رگهایش جریان دارد، سر تعظیم فرود آورده و به حکومتی که ما برای جهان تدارک می بینیم، تسلیم شود.
  16. در حال حاضر ما یک نیروی بین المللی شکست ناپذیریم که از یک طرف مورد حمله قرار می گیریم و از طرف دیگر حمایت می شویم. از ویژگی ها و رذالت های مردم غیرصهیونیست آن است که از زورگو اطاعت می کنند و نسبت به مردم ضعیف فوق العاده بدون ترحم هستند. از سویی تحمل تضادها و برخورد عقاید را ندارند و از سوی دیگر، حاضر می شوند که زیر فشار و خشونت رژیم های مستبد جان بدهند و لب به شکوه نگشایند. وجود چنین خصلت هایی در مردم غیرصهیونیست، مستقل بودنمان را مشخص می کند. مردم غیر صهیونیست از همه دیکتاتورهای زمانه ستم فراوان کشیده اند ولی در عوض فقط بیست تن از این دیکتاتور ها را سر بریده اند.
  17. به راستی مردم عامی پدیده های فوق الذکر را چگونه تعبیر می کنند و نظر آن ها درباره وقوع چنین پدیده هایی که ظاهرا ارتباط چندانی با هم ندارند چیست؟
  18. تعبیر این گونه پدیده ها این است که دیکتاتورها از طریق عواملشان زیرگوش توده مردم، برابری و تامین رفاه همگان را زمزمه می کنند ولی به مردم نمی گویند، که وحدت تنها در سایه حکمرانی صهیونیست ها ممکن و میسر است.
  19. و در نتیجه امر به مردم مشتبه شده، درستکار محکوم و خیانت کار تبریه می شود و این وضع همچنان ادامه می یابد تا آنجا که خدا بخواهد. به راستی ما باید شکرگذار و راضی از اوضاع باشیم زیرا مردم هرگونه نظمی را به بی نظمی مبدل می کنند که نتیجه این اوضاع به سود ماست.
  20. کلمه آزادی جوامع انسانی را به جنگ علیه هرگونه زور و قدرتی برمی انگیزد. حتی علیه خداوند و قوانین طبیعت. لذا زمانی که ما به سلطنت رسیدیم، باید واژه آزادی را از قاموس و فرهنگ زندگی حذف کنیم.  زیرا این واژه توده های مردم را به جانورانی خون خوار مبدل می کند.
  21. این جانوران خون خوار وقتی که شکمهایشان از خون و خونابه سیر و سیراب شد، به خوابی عمیق فرو می روند و از همه چیز بیخبر می شوند. در این حالت به خوبی می توان آن ها را به زیر زنجیر کشید زیرا اگر خون نیاشامند، نخواهند خوابید و کشمکش همچنان ادامه می یابد.

 

پروتکل شماره 4

  1.  هر جمهوری و حکومتی چند مرحله پشت سر می گذارد. در مرحله نخست حکومت شکل ثابتی ندارد و به وسیله توده مردم از سویی به سویی دیگر کشیده می شود. در مرحله دوم حکومت شکل عوام فریبی به خود می گیرد. پس از آن آنارشیسم(هرکی به هرکی) به وجود می آید و سرانجام آنارشیسم به حکومت استبدادی منجر می گردد. البته میان حکومت مطلقه ای که به صورت قانونی در می آید، و خود را در برابر مردم مسوول و متعهد می داند و نیز خط مشی آن کاملا آشکار است با حکومت مستبدانه ای که ناشی از هرج و مرج است تفاوت فراوان وجود دارد. حکومت مستبدانه و مطلقه ای که زاده هرج و مرج است، علی رغم آشکار بودن مظاهر استبدادی اش، می کوشد تا چهره واقعی خود را مخفی بدارد. این نوع حکومت به وسیله دست های پنهان و سازمان های مخفی اداره می شود. کارگردانان این رژیم به همان اندازه که بی پرده هستند، به همان نسبت هم پرده پوش می باشند. تغییر دادن آن ها به همان اندازه که ممکن است در سقوط رژیم موثر باشد، به همان نسبت هم به عوامل مخفی کمک می کنند تا حکومت را از خطر سقوط حفظ کنند.
  2.  چه کسی می تواند با یک قدرت نامحسوس درافتد و آن را واژگون سازد؟ این ما هستیم که چنین قدرت نامحسوسی داریم. اگرچه فراماسونهای غیرصهیونیست کورکورانه در خدمت ما هستند، و برای مقاصد ما کار می کنند، اما برنامه های ما همچنان برای آن ها و دیگران ناشناخته و اسرارآمیز باقی خواهد ماند.
  3. اگر آزادی بر خداپرستی مبتنی باشد، با برادری، انسان دوستی و برابری پیوندی داشته باشد، برای جامعه بی زیان باشد، به رفاه عمومی لطمه ای وارد نسازد و در اقتصاد هم جایی برای خود پیدا کند، بر ما لازم است که هم احترام بر آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم غیرصهیونیست از بین ببریم و نیازهای مادی را جایگزین این گونه اعتقادات سازیم. اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود که ما بر مردم حکومت کنیم، در این صورت باید به تبلیغ دین بپردازیم و با راهنمایی مردان روحانی، مردم را به تسلیم واداریم.
  4. برای آن که بتوانیم قدرت اندیشیدن را از مردم غیرصهیونیست سلب کنیم، باید فکر آنها را متوجه صنعت و تجارت کنیم. سرگرم شدن آنها به دادوستد و اندیشیدن به منفعت، باعث می شود که دشمن مشترکشان را فراموش کنند. از سوی دیگر، به صنعت جنبه احتکاری می دهیم. بدین معنا که به بهانه صنعتی شدن، بسیاری از زمین ها نادیده گرفته می شوند که سرانجام به دست ما می افتند و ما آنها را احتکار می کنیم.
  5.  افزایش روزافزون رقابت به منظور پیش افتادن در زندگی از سویی، و نابسامانی های اقتصادی از سویی دیگر، مردم را سرخورده و افسرده می کند. نفرت آنها نسبت به مقام های عالی رتبه اداری، مذهبی و سیاسی اوج می گیرد، طلا به عنوان وسیله ای برای ارضای نیازهای مادی مردم مورد توجه واقع می شود، ظرفیت مردم به مرز انفجار می رسد و برای قیام آماده می شوند. قیام مردم برای کسب ثروت است نه اشاعه خوبیها. زیرا این قیام از نفرت منعبث می شود. به بیان دیگر، نفرت طبقه محروم از طبقه ممتاز جامعه موجب قیام می گردد. قشرهای پایین جوامع غیرصهیونیستی درپی رهنمودهای ما علیه طبقه ممتاز بپا می خیزند و سرانجام با حریفانمان یعنی روشن فکران غیرصهیونیست بر سر قدرت به نبرد می پردازند.

 

پروتکل شماره 5

  1. در جوامعی که فساد همه جا را دربر می گیرد، جمع آوری ثروت تنها از طریق تقلب و نادرستی امکان پذیر می گردد، قدرت دولت رو به ضعف می نهد، قیود اخلاقی تنها از طریق مجازات های سنگین ساری و جاری می شوند، قوانین و مقررات ضمانت اجرایی ندارند، مردم در برابر سرنوشت جامعه شان احساس مسوولیت نمی کنند و مقررات بین المللی نیز نادیده گرفته می شوند، با اعمال چه روشی و با کمک چه سیستم مدیریتی می توان این گونه جوامع را اداره کرد؟ پاسخ این است که سیستمی فوق العاده "متمرکز" و مقتدر که تمام قدرت های درون جامعه را به دست گیرد، می تواند در این مورد کارآمد باشد. بدین معنی که تمام فعالیت های سیاسی مردم را باید زیر نظر گرفت، و تمام آزادی هایی که رژیم غیرصهیونیست به مردم اعطا کرده اند را به تدریج سلب کرد. و زمینه ای فراهم آورد که مردم بتوانند گسیختگی ها و ناهنجاری های رژیم های غیرصهیونیست را دریافته و به شاهنشاهی قوم ما ایمان آورند. آنچه در بالا گفته شد، باید انگاره و الگو و راهنمای عمل ما در تمام زمان ها و مکان ها باشد تا بتوانیم بدین وسیله تمام کسانی را که چه در حرف و چه در عمل مخالف ما هستند، از سر راهمان برداریم.
  2. ممکن است ادعا شود که چنین انگاره و الگوهایی با پیشرفت های امروز ما سازگار نیست. ولی نادرستی این ادعا را نشان می دهیم.
  3.  سالیانی بس دراز مردم باور می داشتند که شاهان بنا به اراده خداوند بر مردم استیلا یافته اند و در نتیجه ی همین تصور، بدون تردید تسلیم آنها می شدند. ولی از زمانی که ما از حقوق انسان ها سخن به میان آوردیم، تزلزلی در اندیشه آدمیان نسبت به جاودانی بودن حکومت شاهان ایجاد کردیم و تقدس شاهان را در چشم مردم از بین بردیم. و نیز هنگامی که اعتقاد مردم را نسبت به خدا تضعیف کردیم، قدرت را از کاخ شاهان به خیابانها کشیدیم و آن را در مالکیت متمرکز ساختیم و سپس آن را به غنیمت بردیم.
  4.  به علاوه جهت دادن به فکر و اندیشه مردم غیرصهیونیست به کمک سخن پردازی و تئوری های وسوسه انگیز، کار متخصصان و مدیران ماست. ما صهیونیست ها در مشاهده امور، تجزیه و تحلیل آن ها، محاسبات دقیق مسایل مالی، طرح برنامه های سیاسی و نیز حس همکاری با یکدیگر، رقیبی نداریم. تنها ممکن است یسوعی ها(گروهی از پیروان حضرت موسی ع) در این زمینه با ما رقابت کنند. البته برنامه هایی طرح کرده ایم که این مردم را در چشم توده مردم ناآگاه، بی اعتبار سازیم. ضمنا باید یادآور شویم که ما به صورت یک سازمان مخفی عمل می کنیم.
  5.  احتمال می رود که برای مدت زمانی معین غیرصهیونیست ها در سراسر دنیا باهم سازش کنند و این سازش امنیت ما را به خطر اندازد. ولی از این خطر جان سالم به در خواهیم برد زیرا اختلافات موجود میان آنها بسیار وسیع و ریشه دار است و آنها به این زودی ها جرات چنین سازشی را پیدا نخواهند کرد. ما طوری مردم را به جان یکدیگر انداخته ایم که همه به یکدیگر بدگمانند. نفرت مردم از یکدیگر بخاطر تعصبات مذهبی و نژادی که در طول 20 قرن گذشته تبلور یافته است، اجازه نخواهد داد که مردم به این سادگی با یکدیگر آشتی کنند. به همین دلیل اگر ملتی بخواهد اسلحه اش را علیه ما بردارد، دولتی پشتیبان خود نخواهد یافت. بنابراین دولتهای غیرصهیونیست باید به خاطر بسپارند که هر نوع تبانی و توافقی علیه ما حتما زیان بخش خواهد بود. قدرت ما فوق العاده است و در آن تردیدی نیست. بدون حضور دستهای پنهان ما، ملتها نمی توانند حتی برسر یک مساله ناچیز و خصوصی باهم به توافق  برسند.
  6.  پیامبران گفته اند که ما قومی هستیم که به وسیله خدا برگزیده شده ایم تا فرمانروای مردم سراسر جهان باشیم. خداوند به قوم ما هوش و ذکاوت سرشار اعطا کرده است. ما کفایت و لیاقت آن را داریم تا مسیولیت رهبری جهان را به انجام برسانیم. البته اقوام دیگری هستند که از هوش و ذکاوت برخوردارند، ولی آنها تازه به دوران رسیده هایی هستند که نمی توانند حریف ما بشوند. اگر کشمکش و درگیری بین ما ایجاد شود، کشمکشی وحشتناک خواهد بود. ولی آنها توان برابری با ما را ندارند زیرا خیلی دیر سر رسیده اند.
  7. تمام چرخهای ماشین هر دولتی به کمک موتوری حرکت می کند که این موتور در دست ما می باشد و آن طلاست. حکمای ما تدابیری اندیشیده اند که سرمایه از ارزش فوق العاده ای برخوردار باشد. برای آنکه گردش سرمایه محدود نشود باید آنرا در راه ایجاد تجارت و صنعت انحصاری بکار گرفت. آزادی گردش سرمایه در جهت تاسیس و گسترش صنایع، به دست اندرکاران صنعت نوعی قدرت سیاسی می دهد که از این قدرت می توان برای استثمار مردم سود جست. امروز خلع سلاح کردن مردم خیلی آسانتر از آماده کردن آنها برای جنگ است. همچنین برانگیختن احساسات مردم مهمتر از فرونشاندن این احساسات است. ما باید به فکر حفظ موقعیت خود باشیم و صحنه مبارزه را از وجود دیگران پاک سازیم. هدف اساسی مدیران ما این است که قدرت فکر کردن مردم را تضعیف کرده تا افکار آنها از اندیشیدن به مسایل اساسی منحرف و متوجه مسایل کم اهمیت شده و فرصت مقاومت کردن در برابر ما را نداشته باشند.
  8.  از دیرباز مردم دنیا متقاعد شده اند که عمل بیش از حرف اثر دارد. اگر به دنبال حرف عملی پدیدار شود، اعتماد مردم بیشتر جلب می شود. برای آنکه بتوانیم از چنین اصلی حداکثر استفاده را ببریم، باید موسساتی به وجود آوریم تا آنچه را که در جهت منافع و پیشرفت مردم انجام می دهیم، به نمایش بگذاریم.
  9.  برای فریب مردم نخست باید قیافه یک آزاداندیش به خود بگیریم و از احزاب، آزادی و  هر نوع گرایش فکری طرفداری کنیم و سپس به سخن پراکنی بپردازیم و آن قدر سخن رانی کنیم که مردم از حرف زدن و سخن رانی دلزده و خسته شوند.
  10.  برای آن که بتوانیم افکار عمومی را مشوب سازیم و مردم را در حالت گیجی و سرگردانی نگاه داریم، باید مطالب ضد و نقیض در بین مردم پخش کنیم و این عمل را آنقدر ادامه دهیم که غیرصهیونیست ها خود را در پیچ و خم اطلاعات متناقض گم کنند و متقاعد شوند که تنها راه رهایی از این سرگردانی ها نداشتن عقیده و اطلاعات سیاسی است. باید توجه داشت که اطلاعات واقعی سیاسی دراختیار کسانی است که مردم را بدین طریق به بیراهه می کشانند و این نخستین رمز از رموز مملکت داری است.
  11.  دومین رمز موفقیت ما در امر کشورداری به شرح زیر است:  =الف)). شکست دولت هایی که بر سرکار هستند. طوری جلوه دهیم که مردم از فهم عامل شکست عاجز شوند. به علاوه در ارایه آداب و رسوم، علایق و شرایط زندگی مردم طوری افراط کنیم که مردم از برقراری تفاهم میان خود عاجز شوند. =ب)). میان احزاب نفاق شدیدی ایجاد کنیم و امکان هرگونه تشریک مساعی میان احزابی که تسلیم ما نمی شوند را از بین ببریم. =ج)). هرگونه ابتکار فردی و خلاقیتی که به سود ما نباشد را نابود کنیم. زیرا هیچ خطری بالاتر از ابتکار و خلاقیت فردی نیست. به ویژه اگر خلاقیت با هوش توام باشد. کاری که از یک فرد مبتکر برمی آید، از میلیون ها آدم عامی برنمی آید. لذا ما باید تعلیم و تربیت غیرصهیونیست ها را در جهتی سوق دهیم که قوه ابتکار از دانش آموزان گرفته شود و نطفه خلاقیت در ذهن آن ها خفه گردد. =د)). آزادی عمل گروه های مختلف را رودرروی هم قرار دهیم تا برخورد پیش آید و شور و شوق به ناامیدی و شکست منجر شود. به کمک روش های بالا می توانیم دولتهای غیرصهیونیست را فرسوده کرده و آنها را تسلیم خویش سازیم و سپس بر خرابه همه حکومت های دنیا یک ابر قدرت عجیب و غریب بنا کنیم به طوری که دستهای توانمند این ابرقدرت بتواند به همه جا برسد و چنان قدرت غول آسایی به هم بزند که مقهور هیچ یک از ملل دنیا نشود.

 

پروتکل شماره 6

  1. می خواهیم ثروتهای عظیم و منابع و کالاهایی که جوامع غیرصهیونیست در آینده به مقیاس وسیعی به آنها نیاز خواهند داشت را به انحصار خود درآوریم تا اینکه این جوامع را پس از شکست سیاسی با شکست اقتصادی نیز مواجه سازیم.
  2.  اقتصاددانانی که اکنون در این مجلس حضور دارند، اهمیت موضوع را به خوبی می توانند دریابند.
  3.  با تمام روشهای ممکن باید اهمیت حکومت قدرت مندان را به همگان گوشزد نماییم و اعلام کنیم کسانی که به حکومت جهانی ما تسلیم شوند، از حمایت ما برخوردار خواهند شد.
  4.  اریستوکراسی غیرصهیونیستی از این پس قدرت سیاسی ندارد و باید آن را مرده تلقی کرد. ولی به سبب داشتن زمین و خودکفایی مواد غذایی می تواند به عنوان خطری بزرگ ما را تهدید کند. لذا باید به هر قیمتی که شده آنها را از داشتن زمین محروم کنیم. برای وصول به این هدف، باید مالیاتهای سنگین به زمینها ببندیم و وضعی پیش آوریم که زمین داران املاک خود را برای گرفتن قرض در گرو طلبکاران بگذارند. به کمک چنین تدابیری زمین داران بدون قید و شرط تسلیم ما خواهند شد.
  5.  اریستوکرات ها که خصلتا به قناعت عادت نکرده اند و به سرمایه اندک راضی نمی شوند خیلی زود از بین می روند.
  6. همزمان با اقداماتی که(در مورد زمین داری) در بالا ذکر کردیم، صنعت را نیز به انحصار خود درمی آوریم. البته در مراحل نخست صنعت را در یک حالت تعادلی قرار می دهیم و از انحصار شدید در مراحل اولیه خودداری می کنیم. غرض ما از حالت تعادل اولیه آن است که صنعت و نیز سرمایه در بخش خصوصی متمرکز گردند و بانک های خصوصی به وجود آیند، زمین ها از گرو طلب کاران بیرون آمده و به گرو بانک ها درآیند. آنچه که ما می خواهیم این است که هم ماحصل کار کارگر و هم بازده زمین هردو به چنگال صنعت بیفتند و بدین سان تمام پول های جهان نزد ما ذخیره شود و غیرصهیونیست ها، طبقه کارگر و زحمت کش جامعه را تشکیل دهند و بدون قید و شرط تسلیم ما شوند. در چنین شرایطی اگر به خاطر منافع دیگری تسلیم ما نشوند، لااقل برای آنکه درآمدی داشته باشند و بتوانند زنده بمانند، تسلیم ما خواهند شد.
  7.  برای آنکه بتوانیم صنعت غیرصهیونیست ها را به کلی نابود کنیم، علاوه بر انحصار طلبی، تجمل پرستی را نیز رایج می کنیم و نیازهای کاذب مردم را افزایش می دهیم. اقدام دیگر ما این است که مزد کارگرها را بالا می بریم. به طوری که این افزایش دستمزد هیچگاه به سود آنها تمام نشود. چاره کار آن است که بهای ارزاق عمومی را بالا ببریم و گناه این گرانی را به گردن کاهش فرآورده های کشاورزی و دامی بیندازیم. در عین حال به شیوه بسیار زیرکانه ای میزان تولید را کاهش می دهیم. بدین معنی که اعتیاد و هرج و مرج طلبی و کم کاری را در میان کارگران رواج می دهیم و به مدد شیوه های گوناگون صحنه زمین را از وجود متخصصان و تحصیل کرده های غیرصهیونیستی پاک می کنیم تا میزان تولید کاهش پیدا کند.
  8.  پیش از آن که غیرصهیونیست ها به فهم حقایق نایل شوند و مشکلات را دریابند، ما به موقع عمل می کنیم. مثلا زیر پوشش هواخواهی از طبقه کارگر و به یاری اصول اقتصاد سیاسی که تیوری های ما بر آنها مبتنی است، تبلیغات دامنه داری به راه می اندازیم و آنگاه از نیروی کارگر به سود خویش بهره برداری می کنیم.

 

پروتکل شماره 7

  1.  برای آن که بتوانیم هدف هایمان را که قبلا درباره آنها بحث کردیم، هر چه زودتر عملی سازیم، می باید میزان تولید جنگ افزارها و نیز شماره نظامیان و پلیس را افزایش دهیم. خواست ما این است که در همه کشور های جهان کارگران، سربازان، پلیس و تعداد اندکی "بزرگ سرمایه دار" از ما جانب داری کنند.
  2.  هم در سراسر اروپا و هم در سایر کشورها از طریق اروپا نوعی بی نظمی، شورش و دشمنی ایجاد می کنیم تا بدین وسیله بتوانیم استفاده دوچندان ببریم. راه رسیدن به این هدف آن است که در مرحله نخست کشورها را به زیر سلطه و نفوذ خود درآوریم تا بتوانیم در مواقع لزوم هم بی نظمی ایجاد کنیم و هم نظم برقرار سازیم. وقتی به چنین نفوذی رسیدیم، کشورهای تحت سلطه وجود ما را به عنوان نیروی تهدید کننده ای تلقی می کنند. در مرحله دوم با اعمال روش های سیاسی، اقتصادی و ایجاد تعهدات مالی، دولت ها را به جان همدیگر می اندازیم. البته برای آنکه این برنامه را با موفقیت به انجام برسانیم، باید نفوذ و حضور خود را با زیرکی خاصی  در تمام  ملاقات ها و مذاکراتی که به منظور توافق و ترک مخاصمه بین کشورها به عمل می آید، افزایش دهیم و نیز با استفاده از یک زبان دیپلماسی و زیر پوشش درستکاری خود را طرفدار "توافق" معرفی می کنیم. از آنجا که ملتهای غیرصهیونیستی همواره برای پیشنهاداتی که از خارج به آنها عرضه می شود، یعنی در واقع پیشنهاداتی که ما به آنها ارایه می دهیم، اهمیت خاصی قایلند، لذا پیشنهادات ما را پذیرفته و متقاعد می شوند که ما منجی و خدمت گذار بشریت هستیم.
  3. اگر کشوری بخواهد با ما مخالفت کند، ما باید آن قدر قوی باشیم که حتی همسایگان کشور مخالف را نیز تهدید به جنگ کنیم. اگر همسایگان نیز همراه با کشور مخالف همگی علیه ما متحد شوند، آنگاه ما باید آنها را به یک جنگ جهانی تهدید کنیم.
  4.  عامل اصلی موفقیت ما در امور سیاسی نهان کاری است. پس گفتار و عمل سیایت مداران ما هیچگاه نباید یکی باشد.
  5.  ما باید دولت های غیرصهیونیست را مجبور کنیم که در جهت خواسته های ما قدم بردارند. روش کار چنین خواهد بود که افکار عمومی را از طریق مطبوعات شکل می دهیم. مطبوعات به قدرت بزرگ معروفند و تقریبا در دست ماست. و طبیعی است که دولت ها به افکار عمومی توجه خواهند کرد.

 

پروتکل شماره 8

1-                    ما باید تمام جنگ افزارهایی که مخالفانمان ممکن است علیه ما بکار گیرند را در اختیار داشته باشیم. ضمناً باید پیچیده ترین واژه های حقوقی را از میان کتب قانون گذاری بیرون بکشیم تا بهنگام داوری از آنها استفاده کنیم. البته این واژه ها ممکن است ناموجه و غیرعادلانه جلوه کنند ولی برای آنکه چنین وضعی پیش نیاید، باید از قبل چاره جویی کنیم بدین معنی واژه های پیچیده را در قالب عباراتی زیبا بیان کنیم تا اصولی اخلاقی، عالی، متعالی و معقول جلوه کنند. کادر رهبری جامعه ی ما باید خود را به تمام مظاهر تمدن که بموقع بکار آیند، مجهز کند. کادر رهبری باید عواملی چون روزنامه نگاران، وکلای مدافع ورزیده، سیاستمداران کارکشته، مدیران برجسته و خلاصه افرادی که در مدارس ویژه از تعلیم و تربیتی عالی برخوردار بوده اند، در اختیار داشته باشد. چنین افرادی با ساخت اجتماعی جوامع(جامعه شناسی)، انسان شناسی، و همه زبانهایی که با الفبای سیاست ساخته شده اند، باید آشنا باشند. وانگهی این افراد باید با تمام مسائل حساس جامعه ای که در آن نقش بازی میکنند، آشنا گردند. مسائل حساس یعنی تمایلات، علائق، نارسائی ها و نقاط ضعف مردم غیرصهیونیست و نیز شرایط محیط زندگی آنها است. نیازی به گفتن نیست که معاونان و مشاوران کادر رهبری ما از میان غیرصهیونیست ها انتخاب نخواهند شد. غیرصهیونیست ها که عادت دارند رئیس و مدیر بشوند، خود را در مسائل مربوط به مدیریت بزحمت نمی اندازند و هدف را از وسیله تمیز نمی دهند و معمولاً نامه ها را بدون آنکه بخوانند امضاء می کنند و پست و مقام ریاست و مدیریت را یا بمنظور گرفتن دستمزد احراز میکنند و یا بخاطر ارضاء جاه طلبی هایشان.

2-                    دولت ما تمام اقتصاددانان جهان را به خدمت خود در می آورد. بعلاوه آموزش اصول و مبانی اقتصاد به صهیونیستها نشانگر اهمیتی است که ما برای علم اقتصاد قائلیم. دولت ما از مشورت بانکداران، صاحبان صنایع سرمایه داران و میلیونرها برخوردار خواهد بود و همه چیز به زبان ارقام و اعداد بیان خواهد شد.

3-                     تا زمانیکه نتوانیم مشاغل دولتی را به برادران صهیونیستمان بسپاریم، ناگزیریم افرادی را از میان غیرصهیونیست ها برای تصدی مشاغل دولتی انتخاب کنیم. البته این افراد را زیر نظر می گیریم و آنها را کاملاً از مردم جدا نگه می داریم چنانچه این افراد از اجرای دستورات ما سرپیچی کنند، به مجازات های سنگین و احتمالاً اعدام محکوم خواهند شد. غرض از اعمال چنین سختگیری هایی آنست که این افراد تا آخرین قطره خونشان از منافع ما دفاع کنند.

 

پروتکل شماره 9

1-                    توجه به خصوصیات و خلق و خوی مردمی که شما در ممالکشان زندگی و فعالیت می کنید، اهمیت بسیار بسزایی در اجرا و پیاده کردن برنامه هایمان دارد. تا زمانی که افراد جوامع مختلف مطابق الگوهای تربیتی ما تربیت نشوند، نمی توانیم برنامه هایمان را در این گونه جوامع مطابق با روش کلی و یکسان پیاده کنیم. اما اگر برنامه ها را محتاطانه و توأم با آموزش آغاز کنیم، میتوانیم در کمتر از یک دهه منش و خلق و خوی سرسخت ترین افراد را تغییر داده و آنها را مانند افرادی که از پیش مطیع ساخته ایم، به زیر سلطه خویش در آوریم.

2-                    کلماتی چون آزادی، برابری و برادری درواقع اسمهای مستعاری هستند که فراماسونرهای ما آنها را به کار میبرند. هنگامیکه حکومت شاهنشاهی ما آغاز گشت این کلمات را از صورت استعاری بودن بیرون آورده و به صورت عباراتی ایده آلی چون حق، آزادی، وظیفه برابری و آرمان برادری در می آوریم. بدین معنی ما غلط ترین کار را انجام می دهیم و به اصطلاح با شاخ گاو در می افتیم. هرگونه قانونی را عملا از بین می بریم و تنها آنهایی که برای ما خوب باشند را حفظ می کنیم. امروزه اگر دولتی علیه ما اعتراض کند، بنا به تشخیص ما شاید هم بعید نباشد، حتی اگر مبارزه علیه سامی گرائی را شروع کند، این مبارزه لازم و ضروری به نظر می رسد زیرا نسل آینده ما را آماده کارزار می کند. از آنجا که در این مورد به تفصیل بحث کرده ایم، ضرورتی ندارد در اینجا مطالب را تکرار کنیم.

3-                    هیچ گونه محدودیتی برای حوزه فعالیت های ما وجود ندارد. دولت توانمند ما که در شرایطی فوق العاده قانونی به بقای خویش ادامه می دهد، با واژه دیکتاتوری که مفهوم زور و قدرت از آن مستفاد می شود، توصیف می گردد. من اکنون در مقامی هستم که با کمال اطمینان و آگاهی به شما بگویم که قانون گذاران در موقع مناسب به داوری می نشینند و سپس در مورد ما حکم می کنند. به زودی کشتار وحشیانه خود را آغاز می کنیم و به عنوان فرمانده کل قوا عنان رهبری را به دست می گیریم و بر مرکب پیروزی سوار می شویم. ما صرفاً بر اساس زور به فرمانروایی خویش ادامه می دهیم. زیرا همچون یگانه حزب حاکم تمام نیروها مغلوب و مطیع ما می شوند. حربه های نا محدود ما عبارتند از حریصانه سوزاندن آدمیان، بی رحمانه انتقام گرفتن و سرسختانه کینه توزی کردن.

4-                    بنا به تحریک ما، ترور و وحشت همه جا را فرا می گیرد، افراد با آرمانها و عقاید مختلف مانند سلطنت طلب، عوام فریب، سوسیالیست و آرمان گرا(ایده آلیست) به خدمت ما در خواهند آمد و بنا به اغوای ما می کوشند تا هر نوع نظم و آرامشی را بر هم بزنند و همه جا را به آشوب بکشانند. وجود چنین طغیانهایی دولتها را دچار دگرگونی میکند و مردم حاضر می شوند برای برقراری صلح و آرامش همه چیز را فدا کنند. تا زمانیکه به قدرت جهانی ما اعتراف نکنند و تا زمانیکه تسلیم ما نشوند، صلح را به سرزمینشان باز نخواهیم گرداند.

5-                    در چنین شرایطی مردم فریاد می زنند تا دولتهای جهان برسر استقرار سوسیالیزم به توافق برسند. اما تجزیه احزاب و نفاق میان آنها باعث می شود که مردم به ما بپیوندند. جدال برسر قدرت میان مردم آغاز می گردد و پول در این میان نقش مهمی را بازی می کند. بدیهی است که همه پولها نزد ما ذخیره شده و پیروزی از آن ما خواهد بود.

6-                    ما از قبل به اتحاد میان رهبران و توده های ناآگاه مردم در جوامع غیرصهیونیستی پی برده ایم و اقدامات لازم در این زمینه معمول داشته ایم. بدین معنی میان رهبران و توده های مردم از طریق ایجاد ترس و وحشت، سدی ایجاد کرده ایم و وضعی پیش آورده ایم که توده مردم در آینده پشتیبان ما باشد. به زودی زمام رهبری توده ها را به دست می گیریم و آنها را در جهت مسیری که به هدفهایمان ختم می شود، هدایت می کنیم.

7-                    برای این که از رهبری توده نا آگاه مردم غیرصهیونیست به کلی غافل نشویم هر چند گاه یکبار در مراسم آنها شرکت می کنیم و اگر نتوانیم این کار را شخصاً انجام دهیم، تصدی این امور را به کسانی که فوق العاده مورد اعتماد ما می باشند، محول می کنیم. پس از آنکه توده مردم به رهبری ما اعتراف کردند، آنگاه به طور خصوصی درباره مسائل سیاسی با آنها وارد مذاکره می شویم و به آنان آموزش سیاسی می دهیم تا آنها را به سوی هدفهای دلخواهمان سوق دهیم.

8-                    کسی که نمی رود تحقیق بکند که در مدرسه فلان روستا چه مطالبی تدریس می شود، ولی به محض آنکه مردم ما از زبان یکی از ماموران سیاسی دولت یا رهبر مملکت مطلبی را شنیدند، نه تنها آنرا در سراسر کشور خویش بلکه آنرا به تمام مردم جهان میرسانند.

9-                    برای جلوگیری از نابودی بی موقع موسسات و سازمانهای غیرصهیونیستی، اهرمها و فنر هایی که گردش کار این سازمانها را تنظیم می کنند، تعبیه کرده ایم و با دقت و ظرافت هر چه تمام آنها را کار گذاشته ایم. «سیاست آزادی عمل» نظم و هماهنگی را از سازمانها می گیرد، ما آنرا در موقع لزوم به جای اهرم های تنظیم کننده، پیاده می کنیم. به بیان دیگر، به درون سیستم مدیریت، قانون گذاری، انتخابات، و نیز مطبوعات و آزادی های شخصی و از همه مهمتر سیستم تعلیم و تربیت این جوامع دست برده ایم و فلسفه آزادی را رواج داده ایم.

10-              ما جوانان مسیحی را در دریایی از افکار شاعرانه غرق می کنیم و آنها را بر اساس تئوری ها و اصولی که آنها را غلط می پنداریم، تربیت می کنیم تا بتوانیم آنان را به فساد بکشانیم.

11-              بدون آنکه قوانین را از اساس عوض کنیم، آنها را به تعبیر و تفسیر های متناقض تبدیل می کنیم تا آنچه از این تعبیر و تفسیر ها حاصل می شود، به صورت نتایج چشم گیری جلوه کند. البته چنین نتایج چشمگیری باعث می شوند، که چهره واقعی قوانین در پس این تعبیر و تفسیر ها مخفی بماند و کارگزاران دولتی نتوانند اصل قوانین را که در شبکه درهم و برهمی از سیستم قانون گذاری محصور گشته اند، از تعابیر و تفاسیر تفکیک کنند.

12-              اعمال روش بالا را ما «تئوری تفویض اختیار» می نامیم.

13-              ممکن است بگویید که اگر غیرصهیونیستها از نقشه و طرح ما آگاه شوند، علیه ما مسلح می گردند و ستیز بزرگی را علیه ما آغاز خواهند کرد. ولی ما قبل از وقوع چنین حادثه ای چاره اندیشی خواهیم کرد و نمایشی خواهیم داد که پشت هر انسان پرجرأتی را بلرزاند و آن چاره اینست که در زیر زمین شهرهای بزرگ و پایتخت کشورهای اروپایی دالانهای عظیمی حفر می کنیم تا موقع احساس خطر شهرها را منفجر سازیم.

 

پروتکل شماره 10

1-                    آنچه که من امروز می خواهم بگویم در واقع تکرار همان مطالبی است که قبلا هم گفته ام و خواهشم از شما اینست که به خاطر داشته باشید دولتها و مردم به بازتاب و انعکاس سیاستشان در خارج از مرزهایشان، اهمیت خاصی می دهند. حال نمی دانم نمایندگان دولتهای غیرصهیونیست در کنفرانس های بین المللی پیرامون مسائلی چون آزادی یا تساوی حقوق به منظور بر انگیختن احساس احترام دیگران صحبت می کنند، تا چه حد مفهوم این واژه ها را درک می کنند. در هر صورت سیاست ما ایجاب می کند هنگامیکه در مورد مسائلی چون تفویض اختیار، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی مذهب، تساوی در برابر قانون، احترام به مالکیت فردی، آزادی انتخاب مسکن، عدالت و تعیین مالیاتها صحبت می کنیم، باید به معنی دقیق این واژه ها توجه داشته باشیم. به بیان دیگر، ما باید این مسائل را به طور خیلی صریح و بی پرده با مردم در میان نگذاریم و هرگاه ضرورتی حاصل شد که مطرح بشوند، به طور قاطع و صریح از آنها اسم نبریم. بالعکس به طور خیلی سربسته و بدون ذکر جزئیات درباره آنها صحبت کنیم. دلیل سکوت ما در این باره آنست که وقتی مقولات بالا اسم گذاری نشده باشند، یعنی مردم تصور دقیقی از آنها نداشته باشند، قطعاً دستمان باز خواهد بود که چه چیز اضافه و چه چیز کم کنیم و در نتیجه مردم متوجه چنین تغییراتی نمی شوند.

2-                    توده های نا آگاه مردم برای نبوغ رهبران سیاسی خود احترام فوق العاده ای قائلند و حتی از روشهای خشونت بار آنها تمجید می کنند. اگرچه این روش خشونت بار رهبران، رذالت و پستی است، اما در عین حال خود نوعی زیرکی به شمار می رود و رهبر باید بداند که چگونه این نیرنگ را مدبرانه به کار گیرد.

3-                    توجه جمع را به این نکته جلب می کنم که وظیفه قوم ما پیاده کردن برنامه هایی است که قبلاً آنها را طراحی کرده ایم. لذا برای ما ضروری است که پیش از هر چیز به پرورش خویش بپردازیم و طوری بارآئیم که روحیه بی پروایی، گستاخی و زور گویی با شخصیتمان عجین شود تا بتوانیم موانع را از سر راهمان برداریم.

4-                    هنگامی که کودتای ما با موفقیت صورت گرفت به قشر های مختلف مردم چنین می گوییم: در گذشته به شما بسیار بد گذشت و هر آنچه داشتید رو به تباهی می رفت. اختلاف لهجه و زبان، مرزها و ملیت گرایی ها که همه از علل بیچارگی شما بودند، نابود خواهیم ساخت و به شما آزادی اعطا خواهیم کرد. در عوض شما باید تسلیم ما بشوید. آنچه را که به شما عرضه و ارائه می کنیم اگر تایید کنید، کار عادلانه ای کرده اید. توده مردم به زودی به تمجید و تحسین ما خواهند پرداخت و ما را برسر دست بلند خواهند کرد و آن روز، روزی است که امید و آرزوهای ما برآورده شده است. رأی اصولاً وسیله ای است که ما از آن استفاده می کنیم تا بر سر قدرت بمانیم. به افراد یاد می دهیم که حتی در کوچکترین مجامع و گرد هم آیی ها، بر اساس رأی گیری به توافق برسند. اعمال چنین رویه ای موجب خواهد شد که اکثریت مردم به جای سرزنش ما، ما را مورد تایید قرار دهند.

5-                    همه مردم را بدون در نظر گرفتن اختلافات طبقاتی یا سایر تفاوتهایشان وادار به رأی دادن می کنیم زیرا رأی افراد تحصیل کرده برای دست یابی به یک اکثریت قاطع کافی نیست و نیز به مردم القاء می کنیم که خود افراد دارای اعتبار و اهمیت هستند. اهمیت خانواده و نقش تربیتی آنرا در میان غیرصهیونیست ها از بین می بریم و اجازه اظهار وجود به کسی نمی دهیم که رودرروی ما بایستد. حتی فرصت نمی دهیم که تقاضای دادرسی بکنند. آنها باید به شنیدن حرفهای ما و اطاعت از ما عادت کنند. توده مردم ناآگاه بنا به راهنمایی ما سران خود را انتخاب می کنند و در جهت دلخواهمان حرکت می نمایند و تسلیم رژیم ما خواهند شد زیرا مستمری و درآمد و نیز منافعش همه در دست رهبران رژیم ما است.

6-                    چهارچوب سیستم حکومتی که ما در آینده آنرا عرضه خواهیم کرد، باید به وسیله یکنفر طرح ریزی شده باشد. زیرا اگر افراد متعددی دست اندرکار ساختن و پرداختن بخشهای مختلف این سیستم باشند، چهارچوب چنین سیتمی چندان محکم و استوار نخواهد بود. اگر ما شناختی درباره نحوه عملکرد سیستم داشته باشیم، اشکالی پیش نخواهد آمد ولی هیچگاه نباید به بحث و تبادل نظر درباره طرح کلی سیستم بپردازیم زیرا بسیاری از اسرار آن کشف خواهد شد. بعلاوه بحث و تبادل نظر موجب می شود که افراد به برداشتهای متفاوتی برسند و این خود موجب تغییر و دستکاری سیستم می شود. در حالیکه ما نمی خواهیم سیستم حکومت تغییر کند و کاری را که نوابغ قوممان انجام داده اند، به دست توده ناآگاه یا عده ای افراد منتخب متلاشی شود.

7-                    سیستمی که در بالا از آن یاد شد، سایر موسسات موجود را به زودی واژگون نخواهد کرد بلکه تنها روی اقتصاد آنها اثر می گذارد که نتیجتاً منجر به تغییرات کلی و همه جانبه موسسات خواهد شد و سرانجام همه موسسات در درون سیستم تحلیل می روند.

8-                    در تمام کشورهای جهان واژه هایی مانند وزارت، نمایندگی، سنا، شورای دولتی، شورای قانون گذاری و هیأت اجرایی علیرغم تنوع و تعددشان همگی مفهوم دولت را می رسانند و ضرورتی ندارد که من درباره رابطه این موسسات با یکدیگر صحبت کنم، زیرا همه شما به این امر واقفید. تنها توجه شما را به اهمیت کارکرد این موسسات جلب می کنم. این موسسات وظایف دولت را(قانون گذاری، قضایی، اجرایی) بین خود تقسیم کرده اند و مانند اعضای مختلف بدن انسان باهم عمل می کنند. حال اگر قسمتی از ماشین دولت صدمه ببیند، تمام دستگاه دولت مثل بدن انسان بیمار می شود و سر انجام می میرد.

9-                    با توجه به مقدمات بالا می خواهیم نتیجه بگیریم که اگر سم آزادی را به درون یکی از بافتهای دولت تزریق کنیم، سم به دیگر بافتها نفوذ کرده و سرانجام موجب نابودی دولت می شود. گفتار زیر این مطالب را به خوبی روشن می کند.

10-              از زمانی که سیاست آزادی طلبی به امر مملکت داری راه یافت، سیستم حکومت مطلقه جای خود را به حکومت مشروطه داد و بدینسان مردم غیرصهیونیست با دست خود حکومت های مطلقه را که از ثباتی نسبی برخوردار بودند، متزلزل ساختند. زیرا حکومت مشروطه جز بی نظمی، سوء تفاهم، کشمکش، عدم توافق و برخورد میان احزاب چیزی دیگر ببار نمی آورد. به عبارت دیگر، مشروطه مکتبی است که جز نابودی دولت هدفی دیگر ندارد. باید افزود که تریبون سخنرانان از جمله عواملی بوده است که در واژگون و متزلزل کردن حکومت های مشروطه نقش بسیار مهمی بازی کرده است. پس از آنکه حکومت های مشروطه یکی پس از دیگری بر اثر حمله و انتقادهای شدید واژگون شدند، مردم به فکر حکومت جمهوری افتادند. آنگاه به وساطت قوم ما روسای جمهور از میان توده مردم انتخاب شدند. یعنی غیرصهیونیستها بی آنکه خود بدانند، دست نشاندگان ما را بر رهبری خود پذیرفتند. همه تحولات بالا که در امر مملکت داری صورت گرفته است، بمثابه نقبی است که به دست ما زیر پای مردم غیرصهیونیست حفر شده است.

11-              در گفتار بالا نشان دادیم که به وساطت ما حکومت از مطلقه به مشروطه و از مشروطه به جمهوری تحول پیدا کرد. اینک می خواهیم اندکی درباره ویژگی های حکومت جمهوری بحث کنیم.

12-              رئیس جمهور حکومت های غیر صهیونیستی را ما از میان موثق ترین عوامل و دست نشاندگانمان نامزد می کنیم و سپس او را براساس رأی گیری انتخاب می نمائیم.

13-              از آنجا که ما قوانین را از قبل تدوین کرده ایم، حق تغییر و تعویض قانون را از رئیس جمهور سلب می کنیم. در عوض او را بر ریاست کل قوا منصوب می نمائیم تا بتواند در موقع لزوم، از قانون اساسی دفاع کند. رئیس جمهور عملاً فرد فاقد اختیاری است که هدف و مسئولیتش تنها حفظ قوانین است که ما از پیش تدوین کرده ایم.

14-              بسیار روشن است که کلید معما در دست ما می باشد و کسی جز ما نمی تواند در قوانین دخل و تصرفی به عمل آورد.

15-              در قانون اساسی دولت های غیرصهیونیست، حق استیضاح کردن دولت را از رئیس مجلس سلب می کنیم و تعداد نمایندگان را به حداقل ممکن می رسانیم تا بدین وسیله بتوانیم شور و شوق سیاسی را در دل مردمی که مشتاق مسائل سیاسی هستند، بکشیم. اگر چنین رویه ای دشواری هایی ببار آورد، آنگاه وضعی پیش می آوریم که گروه بسیاری از مردم به فعالیت های سیاسی تمایل پیدا کنند. حق انتصاب معاون رئیس جمهور، رئیس و معاون مجلس سنا را به رئیس جمهور تفویض می کنیم و تعداد جلسات مجلس را کاهش می دهیم به طوری که مجلس در هر ماه بیش از چند جلسه نداشته باشد. وانگهی بر رئیس جمهور که رئیس قوه مجریه هم هست، اختیاراتی در مورد مجلس، تفویض می کنیم. مثلاً اختیار خواهد داشت که اعضای مجلس را برای توضیح فراخواند و یا مجلس را منحل کند. اما برای آنکه عواقب و نتایج چنین اعمالی که همگی غیر قانونی هستند، گریبانگیر برنامه های ما نشود، باید چاره اندیشی کنیم. همانطوریکه یادآور شدیم، بر رئیس جمهور طبق قانون اختیاراتی داده شده است. ولی برای آنکه با استفاده از اختیاراتش به سوی حکومت مطلقه میل نکند، وزیران و مقامات عالی رتبه کادر رهبری را وا می داریم تا با اقدامات خود از اعمال نفوذ او جلوگیری کنند. البته بهتر است که این کار به وسیله ی شورای وزیران، سنا و شورای دولتی انجام بگیرد تا به وسیله افراد.

16-              رئیس جمهور بنا به تشخیص ما قوانین را تعبیر و تفسیر می کند و هر زمان که ما به او دیکته کردیم، می تواند قوانین را تغییر دهد. به علاوه به بهانه رفاه و سعادت مردم، او این حق را خواهد داشت که قوانین جدیدی پیشنهاد کند.

17-              با توجه به آنچه که قبلاً گفتیم اندک اندک زمینه نابودی دولتهای غیرصهیونیست را فراهم می کنیم و سرانجام قدرت را به دست می گیریم. پس از اینکه به قدرت دست یافتیم به طور نامحسوسی اصول قانون اساسی دولتهای غیرصهیونیست را گام به گام حذف می کنیم و هنگامی که زمان موعود فرا رسید، حکومت مطلقه قوم خود را جایگزین هر نوع حکومتی می سازیم.

18-              پیش از آنکه قانون اساسی دولتهای غیرصهیونیست نابود گردد، ممکن است مردم به حقانیت حکومت مطلقه ما پی ببرند. در چنین دوره ای مردم در حالت بیم و انتظار به سر می برند، از بی نظمی و نارسائی های دولتهای خودشان که ما موجد آنها هستیم به شدت خسته می شوند و از رهبران خود چنین می خواهند: ما تنها یک پادشاه می خواهیم که همه مردم روی زمین را متحد سازد و نابسامانیها(مرزها، ملیتها، مذاهب) را ریشه کن سازد. پادشاهی می خواهیم که بتواند صلح و آرامشی که رهبران فعلی نمی توانند به ما بدهند، برای ما فراهم آورد.

19-              برای آنکه آرزوی استقرار حکومت مطلقه قوم خود را دردل همه مردم جهان ایجاد کنیم، لازم است که رابطه مردم را با دولت هایشان تیره کنیم. به طوری که مردم بر اثر اختلاف عقیده، گرسنگی، بیماری و کشمکش به تنگ آیند و جز به رهائی از دست دولت هایشان و پناه بردن به حکومت نجات بخش ما، به چیز دیگری نیندیشند.

20-              اگر در راه رسیدن به هدفهایی که در پیش داریم کوشا نباشیم، و به ملل دنیا یک لحظه فرصت نفس کشیدن بدهیم، به سختی می توانیم به هدفهایمان می رسیم.

 

پروتکل شماره 11

1-                    شورای دولت همانند گذشته بیان کننده صریح قدرت قانونی رهبر به حساب می آید. این شورا جزئی از قوه قانون گذاری است که می توان آنرا کمیته نظارت بر قوانین و تصویب نامه های رهبر نام نهاد.

2-                    مفاد بالا جزئی از قانون اساسی جدید به حساب خواهد آمد. به علاوه انشاء قوانین و مقررات مربوط به دادگستری به طرق زیر امکان پذیر است: الف- از طریق قوه مقننه، تحت پوشش پیشنهادات کمیته نظارت بر قوانین.. ب- از طریق پیشنهاد رئیس جمهور و با تصویب شورای دولت..  ج- در موارد ضروری مثلاً به نام انقلاب اداری

3-                    درباره کلیات مربوط به قوانین تقریباً بحث کرده ایم و اینک اندکی وقت خود را صرف پرداختن به جزئیات می کنیم تا بتوانیم ماشین دولت را در جهتی که قبلاً بحث کرده ایم، به حرکت در آوریم و منظور من از ذکر جزئیات آن است که آزادی مطبوعات، حق تشکیل انجمن ها، آزادی عقیده، اصل رأی گیری و خلاصه بسیاری چیزهای دیگر را باید از لوح ذهن آدمی برای همیشه پاک کنیم، و یا اینکه پس از اعلام قانون اساسی جدید، دستخوش تغییرات بنیادی گردانیم. زیرا پس از انجام این تغییرات ما می توانیم مقررات خود را بمنصئه ظهور در آوریم. اما اگر مدتی طولانی از اعلام و انتشار قانون اساسی بگذرد، و ما این تغییرات را ایجاد کنیم، در این صورت خطرات قابل توجهی ما را تهدید خواهد کرد. دلایل وجود این خطرات را می توان در زیر آورد: اگر ما تغییرات را عجولانه انجام دهیم، از لحاظ روانی نوعی ترس از تغییرات در مردم ایجاد می شود. از سوی دیگر اگر ما خیلی افراطی در مورد انجام تغییرات عمل کنیم، به شان و مقام لغزش ناپذیر خویش لطمه وارد ساخته ایم. و یا می گویند که ما خطر را احساس کرده ایم که مجبور به انجام چنین تغییراتی شده ایم. در این صورت باز به مقام قانون اساسی لطمه وارد می شود. آنچه ما می خواهیم این است که از همان آغاز اعلام قانون اساسی و پیروزی انقلاب، یعنی در حالیکه مردم جهان هنوز در حالت وحشت به سر می برند، فوراً احساس کنند که ما فوق العاده قوی، پرقدرت، و شکست ناپذیریم و می توانیم بدون مقاومت آنچه را که بر سر راهمان وجود دارد، برداریم و به مردم تفهیم کنیم که قدرت را با آنها تقسیم نخواهیم کرد. در این حال آنها چشم روی هم می گذارند، راضی می شوند و به انتظار دستور ما می نشینند.

4-                    غیرصهیونیست ها گله گوسفندانند و ما گرگهای این گله هستیم. و شما می دانید که وقتی گرگ به گله می زند، چه اتفاقی می افتد؟

5-                    علت این که غیرصهیونیستها چشم روی هم می گذارند و چیزی نمی گویند آن است که ما به آنها قول می دهیم به محض آنکه دشمنان را رام و تمام احزاب را سرکوب کردیم، تمام آزادی هائی که از آنها گرفته شده است، به آنها باز می گردانیم.

6-                    ضرورتی ندارد که بگوییم چه مدت طول می کشد که آنها را برای باز گرداندن آزادی هایشان در حالت انتظار نگه می داریم.

7-               به چه دلایلی ما این خط مشی را در پیش گرفته ایم؟ و چرا غیرصهیونیست ها به مفهوم واقعی آنچه که ما به ذهنشان فرو می کنیم، توجه نمی کنند؟ چرا قوم پراکنده ما برای رسیدن به هدفهایش به جای صراط مستقیم، این همه راه پر پیچ و خم طی می کنند؟ دلیلش آن است که ما کارهایمان را به وسیله سازمان های فراماسونری که ناشناخته هستند، انجام می دهیم و کوشش می کنیم هدفهایمان گمان و ظن سوء برنیانگیزد و این گله غیرصهیونیست به فراماسونری ما بپیوندد. و به چشم رفقای خود خاک بپاشد.

8-                    ما صهیونیست ها برگزیده خداوند هستیم و پراکندگیمان در سراسر جهان از عنایت اوست. پراکندگی ما در چشم همگان نوعی ضعف به شمار می رود. در حالیکه این خود برای ما نوعی قدرت است. زیرا ما اکنون در آستانه فرمانروائی بر سراسر جهان قرار گرفته ایم.

9-                    تا زمان بنا نهادن آنچه که طرح کرده ایم، فاصله زیادی نیست.